twitter
    برای اینکه بدونید ، چیکار میکنم ، دنبالم کنید

نقشه ی دهستان رامسر
این نقشه قبل از سال 1320 خورشیدی به احتمال قوی در سال های 1312 تا 1317 خورشیدی توسط مهندس کریمی[1] با مقیاس یک پنجاه هزارم ترسیم گردیده است.
دهستان رامسر برابر نقشه ی زیر شامل سیصد و سه قریه بوده که از نظر جغرافیایی از شمال وصل به دریای خزر، از شرق وصل به قراء و مراتع دهستان شیرود (از توابع تنکابن)، از جنوب متصل به سه دهستان ناحیه کوهستانی شامل 1- دهستان گلین 2- دهستان جنت رودبار 3- دهستان جواهرده و از غرب به مراتع میان سبز دهستان اوشیان شهرستان رودسر استان گیلان می باشد.
بر پایه سوابق ثبتی که هم اکنون در اختیار مسئولان قرار دارد، دهستان رامسر یکی از پنج دهستان های منطقه ی غرب مازندران بوده است.
قریه های آن زمان رامسر از شرق در کناره دریا عبارتند از : قریه سادات محله ، قریه رمک، قریه لمتر، قریه آخوند محله، قریه شل محله ، قریه رضی محله ، قریه طالش محله ، قریه دریاپشته و قریه لات محله .
بر پایه این نقشه مراتع رامسر عبارتند از: مرتع لیلز، مرتع مازوبن ، مرتع انبازدار، مرتع پلاور، مرتع سیم ، مرتع کلسه و صدها مرتع کوچک تر که در این نقشه ترسیم شده است.
با توجه به اطلاعاتی که از این نقشه به دست می آید می توان گفت که تا پیش از این تاریخ قریه هایی چون کتالم و ابریشم محله و تنگدره و شاه منصورمحله نیست. از این رو می توان گفت که نقشه پیش از ساخت هتل و ایجاد قریه ابریشم محله باشد.

منبع :
سید حسین حسین اشرفی (مسئول اموال و املاک بنیاد تنکابن و رامسر)

نامبرده مهندس مخصوص رضا شاه و همیشه همراه او بوده است.1
ارايه صدها مقاله قرآنی در پايگاه اينترنتی «سماموس»

گروه خبرنگاران افتخاري / خلیل منصوری: پايگاه اينترنتی «سماموس» فعاليت مجدد خود را با ارايه صد‌ها مقاله قرآنی در حوزه‌های مختلف علوم و معارف قرآن از روز گذشته آغاز كرده است.

به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) در قم، پايگاه اينترنتی «سماموس» با هدف ارايه تسهيلات به پژوهشگران قرآنی و سهولت دستيابی به مقالات قرآنی در حوزه مختلف علوم و معارف قرآن جهت بهره‌‌برداری علاقه‌مندان راه‌اندازی شده است.

ارايه‌ مقالاتی با موضوعات قرآنی و اسلامی، از جمله خدمات اين پايگاه اينترنتی به علاقه‌مندان و پژوهشگران دينی و قرآنی است.

مقالات ارائه شده
از جمله مقالاتی كه در اين پايگاه قرار گرفته است، مقالاتی با عنوان اتحاد ملی و انسجام اسلامی است كه به بررسی علل و عوامل اتحاد و انسجام، موانع و راهكارهای مبارزه با آن، مصاديق انسجام اسلامی و علل و عوامل اختلاف در جوامع اسلامی می‌پردازد

از جمله مقالاتی كه در اين پايگاه قرار گرفته است، مقالاتی با عنوان اتحاد ملی و انسجام اسلامی است كه به بررسی علل و عوامل اتحاد و انسجام، موانع و راهكارهای مبارزه با آن، مصاديق انسجام اسلامی و علل و عوامل اختلاف در جوامع اسلامی می‌پردازد.

اين مقالات كه بيش از 10 عنوان می‌رسد به ابعاد مختلف مسئله از ديدگاه قرآن پرداخته است.

از ديگر مقالات اين پايگاه می‌توان به زبان قرآن، ماهيت وحی، اصلاح‌طلب واقعی از ديدگاه قرآن، بصيرت و اهل بصيرت در آموزه‌های قرآنی، آزاررسانی از منظر قرآن، كاركردهای اجتماعی توحيد، شادی و سرور در قرآن، نقش خانواده در بهداشت روانی و علل و عوامل افسردگی و مانند آن اشاره كرد.

همچنين، اين پايگاه شامل كتاب‌هايی با موضوعات علوم و معارف قرآنی، فرهنگی، اجتماعی و سياسی است.

يادآور می‌شود، علاقه‌مندان می‌توانند از طريق نشانی اينترنتی www.samamos.com به اين پايگاه اينترنتی دسترسی پيدا كنند.
پايگاه اينترنتی سماموس را اينجا كليك كنيد!

دور بی‌پايان حوزه پژوهش‌های قرآنی

گروه خبرنگاران افتخاري / خلیل منصوری: وضعيت پژوهش‌های قرآنی در كشور به گونه‌ای است كه جدا از نيازهای اجتماعی انجام می‌شود و به مسايل اجتماعی و نظام زندگی مردم توجهی ندارد. بلاگر «سماموس» به نشانی http://khalil118.blogfa.com/ در مطلبی با عنوان «دور بی‌پايان حوزه پژوهش‌های قرآنی» به اين مسأله پرداخته است.


محاسبه و حساب‌رسی تنها به محاسبه نفس و تزكيه و خودسازی اختصاص ندارد، بلكه هر چيزی كه به نام پديده و امر وجودی شناخته می‌شود، بايد مورد بررسی و حساب‌رسی قرار گيرد تا كاستی‌های آن دانسته و علل و اسباب ايجاد و يا موانع تحقق كمالی آن شناخته شود. از اين رو، در هر مجموعه‌ای بخش‌هايی به عنوان نظارت و ارزيابی ايجاد می‌شود تا به آسيب‌شناسی هميشگی بپردازد.

آسيب‌شناسی حتی در حوزه امور اجتماعی و سياسی مطلوب است به گونه‌ای كه از سوی مجالس كشورها گروه‌های تحقيق و تفحص برای آسيب‌شناسی مسايل مربوط به يك حوزه مأمور می‌شوند. در آموزه‌های قرآنی مسأله به شكل امر به معروف و نهی از منكر و ساز و كارهای ديگر خود را در همه حوزه‌ها تحميل می‌كند و چيزی بيرون حوزه نظارت و ارزيابی و آسيب‌شناسی قرار نمی‌گيرد.

در حوزه پژوهش‌های قرآنی نيز نيازمند آسيب‌شناسی با نگاهی به وضعيت موجود و مطلوب انجام می‌شود تا ضمن شناخت وضعيت موجود، ظرفيت‌سنجی و نيازسنجی، عوامل و موانع باز دارنده به روشنی دانسته شود و برای درمان درد و راهكارهای برون رفت از آن تدبر و برنامه‌ريزی صورت پذيرد.

آسيب‌شناسی‌پژوهش‌های‌قرآنی‌موجود
در حوزه پژوهش‌های قرآنی نيز نيازمند آسيب‌شناسی با نگاهی به وضعيت موجود و مطلوب انجام می‌شود تا ضمن شناخت وضعيت موجود، ظرفيت‌سنجی و نيازسنجی، عوامل و موانع باز دارنده به روشنی دانسته شود و برای درمان درد و راهكارهای برون رفت از آن تدبر و برنامه‌ريزی صورت پذيرد.

با توجه به اين رويكرد نگاهی گذرا به حوزه پژوهش‌های قرآنی می‌شود تا آسيب‌ها و كاستی‌های اين حوزه دانسته شود و در صورت امكان پس از بيان توصيفی وضعيت موجود و تحليل علل و عوامل، توصيه و راهكارهای برون رفت از مشكل بيان شود.

وضعيت كنونی

با نگاهی به وضعيت موجود در حوزه پژوهش می‌توان به صراحت و روشنی گفت كه پژوهش‌های قرآنی، با بحران‌های چندی در حوزه‌های مختلف رو به روست. كارها و توليدات فرهنگی كه به عنوان بروندادهای پژوهشی از آن ياد می‌شود يا بازخوانی نوشته‌ها و تحقيقات گذشتگان است و يا گردآوری و تدوين مجدد در شكل و ساختار همراه با ادبيات نوين است. در هيچ از يك از بروندادهای اين حوزه نمی‌توان عنوانی را يافت كه با توجه به اهداف پژوهشی بايد، انجام شود.

به سخن ديگر، اهداف پژوهشی در حوزه قرآن می‌بايست با توجه به راهبردها و رويكردهای كلان و اساسی تعريف و تبيين شود كه قرآن خود برای خود تعريف كرده است. از آن جايی كه قرآن كتاب زندگی و هدايت است بايد پژوهش‌هايی كه در آن انجام می‌شود در راستای راهبرد و رويكرد كلان آن انجام گيرد. در حال حاضر بيشتر پژوهش‌ها با نگاه (شناخت برای شناخت) همانند (هنر برای هنر) انجام می‌شود. اگر ما سياست‌های حوزه‌های علميه كه تاكنون متكفل اساسی در پژوهش‌های قرآنی بوده است، در پيش و پس از انقلاب بررسی كنيم به اين مطلب می‌رسيم كه تفاوت در عملكرد حوزه به دو شكل دور مصرح و دور غير مصرح و مضمر بوده است.

پيش از انقلاب اسلامی سياست آموزشی حوزه‌ها بر اين پايه بنياد نهاده شده بود كه آموزش‌ها برای تربيت مدرس و يا مبلغ دين بوده است. شخصی كه وارد حوزه می‌شد اگر قابليت داشت آن اندازه تحصيل و تحقيق می‌كرد كه بتواند مدرس و در نهايت مجتهد و مرجع شود و اگر ناتوان بود به ميان مردم برای تبليغ می‌رفت. آموزش برای آموزش اصل در حوزه بود كه نمادی از دور مصرح است. اين نظام آموزشی هرگز نمی‌توانست در حوزه‌های مختلف علوم دينی تأثيرات مطلوبی به جا بگذارد. آموزش برای آموزش بروندادی جز اين نداشت كه شخص همان چيزهايی كه ديگران به او آموخته بودند با حواشی بيشتر به ديگری منتقل كند. اين گونه است كه هر ساله بر حواشی كتاب درسی افزوده می‌شد و گاه اين حواشی به اندازه‌ای بود كه خود به صورت كتاب مستقل چاپ و منتشر می‌شد. فارغ‌التحصيلان حوزوی حاشيه‌نويسان قهاری بودند و در پيچ آن به توانايی‌هايی دست يافته بودند كه می‌توانستند صدها جمله بيش از متن نوشته را حتی در حاشيه يك متن نويسند كه به شكل اشكال هندسی زيبا خودنمايی می‌كرد. اين گونه است كه متن از دست می‌رفت و حاشيه بر حاشيه افزوده می‌شد تا جايی كه برخی بيداردلان فرياد بر می‌آورند عليكم بالمتون لا بالحواشی؛ بر شماست كه به متن توجه داشته باشيد نه حواشی آن. نتيجه چنين وضعيتی جز تكرار پيش گفته‌ها با كمی تغييرات كم تأثير و يا بی‌تأثير و گاه گمراه كننده نبود.

اين مشكل در حوزه تفسير به شكل ديگر و حادتری كرد می‌كرد، زيرا حوزويان بر اين باور بودند كه روايات اهل بيت (ع) برای ايجاد نظامی كامل برای زندگی كفايت می‌كند و اگر كسی بخواهد خود مستقيم به سراغ قرآن برود گرفتار تفسير به رأی می‌شود كه جز گمراهی و شقاوت و بدبختی ثمری ندارد. بنابراين تفسير خود به طور كامل از دور خارج می‌شود و به جای آن اصول فقه يكه تاز ميدان می‌شود تا دست فقها را باز نگه دارد. تفسير قرآن نيز در مسأله و مشكل متن و حاشيه گرفتار بود و آن دسته از افراد كه با جان‌فشانی و ابراز علاقه به ساحت قرآن به آن حوزه وارد می‌شدند با بی مهری و قطع شهريه و يا كمك‌های مردمی مواجه و از اعتبار اجتهاد و مرجعيت می‌افتادند و اگر تلاشی می‌كردند نتيجه جز همان متن و حاشيه نبود كه تكرار يك بيماری در حوزه ديگر بود.

وضعيت‌موجودپژوهش‌های‌قرآنی
با نگاهی به وضعيت موجود در حوزه پژوهش می‌توان به صراحت و روشنی گفت كه پژوهش‌های قرآنی، با بحران‌های چندی در حوزه‌های مختلف رو به روست. كارها و توليدات فرهنگی كه به عنوان بروندادهای پژوهشی از آن ياد می‌شود يا بازخوانی نوشته‌ها و تحقيقات گذشتگان است و يا گردآوری و تدوين مجدد در شكل و ساختار همراه با ادبيات نوين است.

پس از انقلاب اسلامی سياست راهبردی حوزه در بخش آموزش با كمی تغيير مواجه شد. حضور حوزويان در راس نظام و بخش‌های كليدی موجب شد تا انديشه‌ای هم‌چون انديشه ايجاد آغازين دانشگاه به سراغ حوزويان و راهبران آن بيايد و آن اين بود كه می‌بايست كادرسازی و تأمين منابع انسانی بخش كليدی نظام را در دست گيرند. از اين رو آموزش گرايش شديدی به تخصصی شدن درحوزه‌هايی گرفت كه بخش منابع انسانی را تأمين می‌كرد. آموزش قضات نخستين اقدام دستگاه آموزشی حوزه بود كه نتيجه آن روحانيونی بود كه می‌بايست در مسند قضاوت می‌نشستند. بعدها بخش‌های ديگر نيز به اين افزوده شد. با اين تفاوت كه مسأله در اساس تغييری نكرده بود. آموزش برای آموزش هنوز اصل در حوزه بود و تنها بخشی كه می‌توان به آن بخش دانشگاهی حوزه نام گذاشت برای كادرسازی به ميدان آمد. از آن جايی كه دانشگاه به مبلغان ماهر و خوبی نياز داشت تا مباحث عقيدتی را به خوبی القا كند بخش تخصصی تبليغ با رويكردی اين چنين در عمل پديد آمد هر چند كه ممكن است گفته شود اهداف ديگری در نظر بوده است. اين بخش نيز به نظر می رسد كه نگاهی كاركردگرايانه دارد و تنها برای تامين منابع بخش ديگر از نظام پديد آمده است.

بخش ديگری كه به تازگی پديد آمده است رهايی از مهجوريت قرآن از حوزه‌های علميه شيعی بود. با اين رويكرد كه بتوانند دوباره قرآن را به متن زندگی باز گردانند. اما كدام بخش را ؟

در آموزش‌های كنونی رويكرد كاركردگرايانه آن به خوبی مشخص است. آموزش كسانی كه بتوانند در دانشگاه و مراكز آموزشی دولتی به آموزش بپردازند. اين گونه است كه باز مسأله پيشين خودنمايی می كند و به شكل ديگر آموزش برای آموزش هدف قرار می‌گيرد.

اين‌ها بخش‌هايی است كه حوزه قرآن و حوزه های علميه در وضعيت كنونی با آن درگير هستند.

مشكل كجاست

به نظر می‌رسد كه مشكل در فهم جايگاه و ارزش و اعتبار قرآن در حوزه زندگی بشر است. بر خلاف آن چه قرآن برای خود تبيين می‌كند حوزه و يا ديگر كسانی كه در حوزه آموزش علوم دينی (از جمله قرآن) هستند، نظر ديگری نسبت به جايگاه قرآن دارد هر چند كه اين را به زبان نمی آورد ولی در عمل نشان می‌دهد.

اصولا رويكرد حوزه‌های علميه به علوم دينی و حتی فقه رويكردی خلاف و نادرست است. در تمام آموزش‌ها و خروجی‌ها حتی در فقه زندگی به معنا و مفهوم محدود و خاص مراد است. در تحليلی كه شهيد محمدباقر صدر از وضعيت فقه (كه همين مسأله در قرآن و تفاسير قرآنی نيز مطرح است) می‌دهد به اين نكته مهم اشاره می‌كند كه رويكرد كلان فقه به فقه فردی و نه اجتماعی است. از اين رو فتاوا رنگ و روی احتياط به خود می‌گيرد كه قابليت اجرايی ندارد؛ زيرا نظام نيازمند قانون است و قانون نيازمند صراحت قانونی است كه با حوزه احتياط نمی تواند جمع شود. با انديشه و رويكرد فقه فردی نمی‌توان جامعه را اداره كرد و برای مسايل و مشكلات آن راهكارهايی فقهی ارايه داد.

مشكل‌های‌پيش‌رودروضعيت‌پژوهش‌های‌قرآنی‌كشور
اصولا رويكرد حوزه‌های علميه به علوم دينی و حتی فقه رويكردی خلاف و نادرست است. در تمام آموزش‌ها و خروجی‌ها حتی در فقه زندگی به معنا و مفهوم محدود و خاص مراد است. در تحليلی كه شهيد محمدباقر صدر از وضعيت فقه (كه همين مسأله در قرآن و تفاسير قرآنی نيز مطرح است) می‌دهد به اين نكته مهم اشاره می‌كند كه رويكرد كلان فقه به فقه فردی و نه اجتماعی است. از اين رو فتاوا رنگ و روی احتياط به خود می‌گيرد كه قابليت اجرايی ندارد...

تغيير در رويكردها در حوزه آموزش و پژوهش از اين رو ضروری است كه قرآن برای خود كاركرديی در همه حوزه‌های حتی نظام اجتماعی و سياسی تعريف می‌كند از اين رو می‌بايست با اين رويكرد به حوزه آموزش و پژوهش قرآنی رفت.

مشكل آن است كه آموزش در حوزه‌های دينی همراه با رويكرد ورود متن و بازتاب‌های آن به زندگی مردم و جامعه نيست. بسياری از تحقيقات و پژوهش‌هايی كه انجام می‌شود با توجه به نوع آموزش و سياست‌های آموزشی، پژوهش‌هايی است كه به شكلی بازتاب همان انديشه آموزش برای آموزش است. پژوهش‌گر حوزه قرآنی می‌كوشد تا به علوم قرآنی توجه كند و آن را بشناسد و برای آن بخش تحقيق و پژوهش داشته باشد. بازخوانی ميراث قرن هفتم سيوطی و يا قرن دهم و باز نگارش و باز و باز تنها همان حواشی‌ای است كه بر متن نگاشته می‌شود تا متن خود گم شود.

می‌گويند برای از ميان در كردن موضوع از متن زندگی می‌بايست آن را مورد توجه قرار داد با اين نگاه كه به مسايل جانبی آن اهتمام ورزيد. اگر گلی هدف باشد بايد آن اندازه آب نما و طرح‌های رنگارنگ در كنار اين گل قرار داد كه گل خود محو شود و به جای متن حاشيه ديده شود. در نمايشگاه قرآن اين را می‌توان به خوبی لمس كرد. اين گونه است كه متن هست ولی در ميان حاشيه‌ها گم می‌شود و آن كه اصل است به فرع و آن كه متن است به حاشيه تغيير شكل و ماهيت می‌دهد.

پژوهش در حوزه علوم قرآنی خوب است ولی اگر اين پژوهش بر متن چيره شود آن كه آيا زدودن مهجوريت قرآن است يا افزايش مهجوريت در ميان تزيين‌هايی حاشيه‌ای.

آموزش‌های كنونی با مشكل جدی ديگری مواجه است. آموزش در حوزه‌های علميه به گونه‌ای است كه پژوهش در آن يا اصلا" حضور ندارد و يا برای رفع مسئوليت است. پژوهش‌های صورت گرفته كه آن اندازه در بوق و كرنا می‌شود پژوهش‌های سست و ناكارآمدی حتی در همان حوزه پژوهش برای پژوهش است. شايد آفت مدرك‌گرايی دامن‌گير بسياری از اين پژوهش‌گرهای حوزوی از جمله حوزويان قرآنی شده باشد. اين افزون بر درد بی درمان گم شدن هدف از پژوهش در همه صحنه‌های پژوهش‌های انسانی است.

مشكل اساسی ديگری كه می‌توان در حوزه پژوهش‌های قرآنی برشمرد عدم تغيير در زوايه ديد در حوزه برنامه‌ريزی آموزشی و پژوهشی است. در همه برنامه‌ريزی‌های آموزشی و پژوهشی قرآن به عنوان موضوع ای از موضوعات آموزشی و تحقيقاتی است نه موضوع برای رجوع به عنوان كتاب هدايت و راهنمای زندگی بشر.

از اين روست كه هيچ خروجی متناسب با كاركردهای قرآنی در حوزه آموزش و پژوهش وجود ندارد و آن چه برای قرآن نگاشته می‌شود همانند قرار دادن متن در حاشيه است.

چه بايد كرد؟

به نظر می‌رسد كه مهم‌ترين عامل در حوزه علوم دينی به ويژه فقه پژوهی و قرآن پژوهی قرار گرفتن فقه و قرآن به عنوان موضوع و هدف است؛ در حالی كه فقه و قرآن خود ابزاری برای امر مهم ديگری است كه آن بهره‌مندی از آموزه‌های فقهی و قرآنی در زندگی بشر در همه ابعاد و زوايا و بخش‌هاست. اگر اين زوايه ديد تغيير نكند همواره ما با دور مصرح و يا غير مصرح پيشين مواجه ايم و قرآن نه تنها از زندگی بيرون می‌رود و تنها به شكل نمادين و نمايشی و نمايشگاهی باقی می‌ماند بلكه همانند فقه كاركرد خود را از دست می‌دهد و به حاشيه رانده می‌شود. (البته تلاش‌های افرادی چون امام خمينی و شهيد صدر و مانند ايشان حوزه فقه را دست كم تا اندازه از اين وضعيت بيرون آورد)

بنابراين می‌بايست در نگاه خود به قرآن و اهداف نزول آن تجديدنظر كنيم.

چه بايدكرد؟
به نظر می‌رسد كه مهم‌ترين عامل در حوزه علوم دينی به ويژه فقه پژوهی و قرآن پژوهی قرار گرفتن فقه و قرآن به عنوان موضوع و هدف است؛ در حالی كه فقه و قرآن خود ابزاری برای امر مهم ديگری است كه آن بهره‌مندی از آموزه‌های فقهی و قرآنی در زندگی بشر در همه ابعاد و زوايا و بخش‌هاست...

با تغيير در اين مسأله ممكن است كه نظام آموزشی و پژوهشی ما تغيير كند و آموزش برای اين انجام شود كه قرآن در متن زندگی مردم حضور جدی داشته باشد و در تمام برنامه‌ريزی و دست‌يابی به درمان و راهكار مودر توجه قرار گيرد.

اگر اين مسأله حل شود و نظام آموزشی با نگاه جديد برنامه‌های خود را بازنويسی كند گام ديگری نياز است و آن توجه به پژوهش در هنگام آموزش است كه حوزه‌های علميه در حال حاضر فاقد آن است و اگر نباشد محسوس و ملموس نيست.

گام ديگر آن پژوهش‌هايی كه انجام می‌شود با توجه به مسأله باشد. مراد از مسأله در اين جا همان چيزی است كه شهيد مطهری از آن به نام درد ياد می‌كند. پژوهش قرآنی اگر بخواهد مفيد و كاربردی باشد می‌بايست هم پژوهشگر آن دارای مسأله باشد و هم موضوع پژوهشی دردی از دردهای اشخاص و يا جامعه و يا نظام كشوری و يا جهانی باشد.

مطهری انسان را به كسی تعريف می‌كند كه صاحب درد باشد و مسأله خود و ديگران را درك كند و احساس آن را در خود بيابد. آن گاه است كه خود برای دردی كه در خود می‌يابد اقدام می‌كند.

بنابراين دردشناس بودن محقق و نيز در جست و جوی درمان رفتن، همانی است كه از آن به مسأله ياد می‌شود. در پژوهش‌های كنونی مسأله، مسأله نيست بلكه موضوعی برای تحقيق و پژوهش است كه می‌بايست انجام شود.

جامعه به اصطلاح قرآنی امروز...
رويكرد پژوهش برای پژوهش و يا آموزش در مقطع دكترا بزرگ‌ترين آسيب را به جامعه وارد می‌سازد، فرصت‌ها و هزينه‌هايی كه از دست می‌رود و دردهايی كه بی درمان می‌ماند و قرآنی كه هم‌چنان مهجوريت خويش را در جامعه به اصطلاح قرآنی دارد...

تحقيقات و پژوهش‌های كنونی حتی در مقاطع عالی چون دكترا موضوع هستند نه مسأله. از اين رو ست كه از خصصيه دكترين برخوردار نيستند و صاحب نظريه در جست و جو حل مسأله و دردی از دردهای خود و اجتماع بر نيامده است. رويكرد پژوهش برای پژوهش و يا آموزش در مقطع دكترا بزرگ‌ترين آسيب را به جامعه وارد می‌سازد. فرصت‌ها و هزينه‌هايی كه از دست می‌رود و دردهايی كه بی درمان می‌ماند و قرآنی كه هم‌چنان مهجوريت خويش را در جامعه به اصطلاح قرآنی دارد.

اميرمؤمنان (ع) می‌فرمايد كه قرآن صامت و ساكت است پس از او بازجويی كنيد و به نطقش آوريد. استنطاق به معنای به نطق در آوردن اين گونه است كه با مسأله و درد به سراغ قرآن رفته و از وی راهكار دردهای اجتماعی و فردی خويش را بجوييم اين گونه است كه قرآن به مقام و جايگاه اصلی خويش باز می‌گردد و نقش هدايتی خويش را ايفا می‌كند و مهجوريت معنا و مفهوم خود را از دست می‌دهد. پژوهش‌های قرآنی می‌بايست با شناخت درد و برای درمان درد باشد. پژوهش‌گر می‌بايست با مسأله به سراغ قرآن برود و او را به نطق آورد و رهكارهايی هدايتی آن را بشناسد و به جامعه و مردم ارايه دهد.

اين‌ها نمونه‌های كوچك از دردی بزرگ است كه بخش‌های ديگر آن به علل ناگفته مانده است.

موجودات فرازمینی و فرا انسانی
بی گمان خداوند غیر از موجودات و آفریده هایی که می شناسیم آفریده هایی دیگر نیز دارد که ما هیچ گونه شناختی از آن ها نداریم و تنها به علم اجمالی به نص قرآنی می دانیم که موجودات و آفریده های دیگری نیز وجود دارد. این شناخت ما از هستی و موجودات آن که دو شکل دیدنی ها و شنیدنی ها تحقق یافته است امکان آن را بخشیده تا به دانشی درباره موجوداتی دست یابیم که آنان را موجودات فرا زمینی و یا فرا انسانی می نامیم. البته موجودات فرازمینی می تواند فرا آسمانی و یا فرا مادی باشد. این فرامادی نیز می تواند موجودات با عناصر مادی لطیف و یا غیر لطیف پدید آمده باشند.
ما با برخی از این موجودات به شکل افسانه ای و باورهای اسطوره و یا اطلاعاتی که از شهود برخی از انسان های برتر با ویژگی های خاص و یا از آموزه های وحیانی از راه پیام های پیامبران و نقل آنان به دست آورده ایم ، آشنا هستیم و اطلاعاتی جسته و گریخته از آنان داریم. از آن جمله می توان به جن و پری اشاره کرد. پری یا همان فرشتگان هر چند که به نظر می رسد که از یک نوع باشند ولی با توجه به آموزه های قرآنی می توان آن ها را به انواع و اقسام مختلفی دسته بندی کرد که توضیح آن در ادامه مطلب می آید. جن و یا دیوان نیز به نظر می رسد که از یک نوع باشند و چنان که قرآن بیان می دارد آنان همانند انسان ها موجوداتی زمینی هستند و از عناصر مادی همانند عناصری که در انسان به کار رفته پدید آمده و خلق شده اند. با این تفاوت که جنیان از عنصر لطیف تر که در آیات قرآن از آن به مارج من النار تعبیر می شود پدید آمده اند. به زبان امروزی آنان از انرژی ایجاد شده اند و ماده اصلی و اولیه آنان را انرژی تشکیل می دهد. تعبیر از آتش در آیات قرآنی همانند تعبیر خلقت و آفرینش انسان از خاک و گل تعبیری ساده است که امکان دریافت عناصر تشکیل دهنده برای همگان را فراهم می آورد. به خوبی روشن است که انسان واقعا گل و خاک نیست بلکه عناصری که از آن پدید آمده است همان عناصری موجود در خاک و گل است. هم چنین جنیان همانند بشر از همین ماده عنصری زمینی تشکیل شده اند و از لطافت بیش تری برخوردارند. از این رو آنان می توانند انسان زمخت بر آمده از عنصر گل و خاک را ببینند ولی انسان ناتوان از دیدن انرژی با چشم غیر مسلح است؛ ولی همان گونه که انسان توانست با ابزارهای خاص عناصر ناپیدا و ناهویدای زمینی را ببیند و حتی آن را تحت مهار وکنترل خویش در آورد می تواند در آینده با ابزارهای خاصی جنیان را مشاهده کند و رویت نماید.
جنیان همانند بشر موجوداتی با عقل و تفکر هستند. برخی بر این باورند که آنان هوشیارتر و عاقل تر از بشر می باشند. از این روست که در ضرب المثل های عامیانه گفته می شود که این مطلب به عقل جن هم نمی رسید که بیانگر بلندای فکر و نظری است که ارایه شده است. اما با توجه به مقام عظمای انسان و کرامت وی بر همه موجودات از جن و فرشتگان می توان دریافت که عقل انسانی فراتر و برتر از عقل جنی است . از این رو برخی از فلاسفه اسلامی بر این باورند که آنان در مرحله عقل ابتدایی یعنی خیال و وهم نشسته اند و توانایی ایشان از این مرحله فراتر نمی رود. در مساله تکلیف که بر جنیان و انسان ها واجب است و آنان همانند انسان ها موجوداتی مکلف و مختار می باشند، نیازی نیست که عقل تام و تمامی هم چون انسان داشته باشند بلکه درجه ای از عقل و سطح از آن برای وجوب تکلیف کفایت می کند.
دانش امروزی نشان داده است که انسان که از عنصر خاک است می تواند از عقل و هوش خویش بهره بردارد و آن را در راستای تکامل خویش و بهره گیری از عناصر طبیعت و آبادانی زمین و زمان به خوبی استفاده کند. جنیان که آنان از انرژی ساخته و پرداخته شده اند همانند رایانه های امروزی هستند که از هوش و ذکاوت خاصی برخوردار می باشند. از این روست که سرعت انتقال داده ها و حتی حرکتی در جنیان بسیار بالاست و آنان به بیرون از جو و فضا سفر کرده و مطالبی را دریافت می کنند ولی این بدان معنا نیست که آنان تیزهوش تر و عاقل تر از انسان هستند.
به هر حال جنیان همانند انسان ها از موجودات زمینی به شمار می آیند و نمی توانند از فضای زمین بیرون روند و در صورت خروج با انرژی که از سوی شهاب سنگ ها و جاذبه ها وعوامل دیگری که از آن ها ساطع می شود مورد تهدید قرار گرفته و ممکن است جان خویش را از دست دهند.
اما فرشتگان که از دیگر موجودات هستی هستند. با توجه به برخی از آیات که آنان را متنوع دانسته و حتی اسامی و نام های متعددی بر آنان گذاشته می بایست بیش از یک نوع باشند. برخلاف تصور ما آنان دارای انواع متعدد و از عناصر مختلفی خلقت و آفرینش یافته اند. برخی از آنان در حوزه آفرینش و خلقت قرار می گیرند و برخی دیگر در حوزه امری می مانند و به شکل خلقی در نمی آیند.
به نظر می رسد که فرشتگان می توانند از عناصر مادی مانند عنصر نور آفریده شوند. این فرشتگان در عالم آسمان و بیرون از جو می توانند حرکت کرده و زندگی کنند. از این رو می توانند به زمین آمده و به آسمان بازگردند. اینان از عنصر عقل بیش تری برخوردار می باشند و از این رو برخی از فلاسفه ای اسلامی فرشتگان را از عالم عقل دانسته اند.
فرشتگانی که با عنصر نور آفریده شده اند موجوداتی بسیار لطیف تر از جنیان هستند و از این رو جنیان نیز ممکن است آنان را نبینند ولی این بدان مفهوم نیست که آنان با ابزارهای خاص نتوانند فرشتگان را مشاهده نکنند؛ زیرا جنیان نیز می توانند از ابزارهای خاصی بهره گیرند که خود آن را می سازند. تفاوت میان انسان و جنیان از یک سو و فرشتگان از سوی دیگر در آن است که فرشتگان موجوداتی مختار نیست. از این رو تکلیف به مفهومی که در انسان و جنیان گفته شده است در باره آنان معنا و مفهومی ندارد. بنابراین آنان مکلف نیستند و به بهشت و دوزخ نمی روند تا پاداش اعمال نیک و بد خود را ببینند.
البته به نظر می رسد که برخی از آیات و روایات میان برخی از فرشتگان زمینی و آسمانی با برخی دیگر تفاوت هایی را مطرح می سازد. اگر داستان فطرس و یا برخی دیگر از فرشتگان را افسانه های اسرائیلی بر نشمریم می توان گفت که ممکن و محتمل است که آنانی که فرشته زمینی و یا در مرتبه ای فروتر اسمان هستند دچار اشتباه و یا ترک اولی شوند و مجبور به زیست در زمین گردند. این معنا اگر درست باشد می بایست فرشتگانی که در سطحی برتر از جنیان قرار گرفته اند واز عنصر نور ساخته شده اند فرشتگانی دانست که امکان ترک اولی در آنان می رود و مجازات خاصی را متحمل می شوند. اما از آن جایی که قرآن فرشتگان راموجوداتی کاملا مطیع دانسته که هر گز از عبادت و عبودیت دست بر نمی دارند و همواره در آن چه بدان امر می شوند اطاعت می کنند می بایست این دسته از روایات را روایات اسرائیلی و افسانه ای بر شمرد.
به هر حال به نظر می رسد که فرشتگان دارای انواع و اقسامی هستند که خداوند از این تنوع و تعدد به تنوع در بال ها و جناح ها یاد کرده است. افزون بر این که برخی را از فرشتگان عالین و کروبین بر شمرده است و در مساله وسوسه آدم از سوی ابلیس به این نوع ها اشاره نموده است.
بنابر این موجودات را می توان در آسمان ها جست که موجوداتی مادی ولی از عنصر نور می باشند و موجوداتی که از حوزه ماده و آسمان و زمین بیرون می باشند و در حوزه عوالم امری قرار می گیرند واز عوالم خلقی بیرون می آیند که می توان از آن ها به فرشتگان کروبین و یا عالین یاد کرد.
در هفت زمینی که در عالم ماده وجود دارد و در هفت آسمانی که در هستی قرار دارد می توان این معنا را به دست آورد که دست کم شماری زمین با خصوصیات کامل زمینی که در آن به سر می بریم و نیز آسمان هایی هفت گانه ای را شناسایی کرد که موجوداتی دیگری وجود دارند که دست کم از جنس فرشتگان که خود دارای انواع متعددی هستند.
بنابراین دور از انتظار نخواهد بود که در کیهان و کهشکان های متعددی که در جهان مادی وجود دارد منظومه های شمسی نباشد که با زمین های همانند زمین وجود داشته باشد. در آن زمین ها و آسمان ها موجوداتی هستند که دست کم از عنصر مادی خلق شده اند. این همان آفریده هایی خواهد بود که قرآن می گوید که ما را مخلوقاتی است که شما نمی دانید. این عدم دانستن به دو شکل عدم شناخت شهودی و نقلی است. به این معنا که موجوداتی وجود داردکه ما از همه آن ها به فرشته تعبیر می کنیم .
موجودات فرازمینی و فرا انسانی
بی گمان خداوند غیر از موجودات و آفریده هایی که می شناسیم آفریده هایی دیگر نیز دارد که ما هیچ گونه شناختی از آن ها نداریم و تنها به علم اجمالی به نص قرآنی می دانیم که موجودات و آفریده های دیگری نیز وجود دارد. این شناخت ما از هستی و موجودات آن که دو شکل دیدنی ها و شنیدنی ها تحقق یافته است امکان آن را بخشیده تا به دانشی درباره موجوداتی دست یابیم که آنان را موجودات فرا زمینی و یا فرا انسانی می نامیم. البته موجودات فرازمینی می تواند فرا آسمانی و یا فرا مادی باشد. این فرامادی نیز می تواند موجودات با عناصر مادی لطیف و یا غیر لطیف پدید آمده باشند.
ما با برخی از این موجودات به شکل افسانه ای و باورهای اسطوره و یا اطلاعاتی که از شهود برخی از انسان های برتر با ویژگی های خاص و یا از آموزه های وحیانی از راه پیام های پیامبران و نقل آنان به دست آورده ایم ، آشنا هستیم و اطلاعاتی جسته و گریخته از آنان داریم. از آن جمله می توان به جن و پری اشاره کرد. پری یا همان فرشتگان هر چند که به نظر می رسد که از یک نوع باشند ولی با توجه به آموزه های قرآنی می توان آن ها را به انواع و اقسام مختلفی دسته بندی کرد که توضیح آن در ادامه مطلب می آید. جن و یا دیوان نیز به نظر می رسد که از یک نوع باشند و چنان که قرآن بیان می دارد آنان همانند انسان ها موجوداتی زمینی هستند و از عناصر مادی همانند عناصری که در انسان به کار رفته پدید آمده و خلق شده اند. با این تفاوت که جنیان از عنصر لطیف تر که در آیات قرآن از آن به مارج من النار تعبیر می شود پدید آمده اند. به زبان امروزی آنان از انرژی ایجاد شده اند و ماده اصلی و اولیه آنان را انرژی تشکیل می دهد. تعبیر از آتش در آیات قرآنی همانند تعبیر خلقت و آفرینش انسان از خاک و گل تعبیری ساده است که امکان دریافت عناصر تشکیل دهنده برای همگان را فراهم می آورد. به خوبی روشن است که انسان واقعا گل و خاک نیست بلکه عناصری که از آن پدید آمده است همان عناصری موجود در خاک و گل است. هم چنین جنیان همانند بشر از همین ماده عنصری زمینی تشکیل شده اند و از لطافت بیش تری برخوردارند. از این رو آنان می توانند انسان زمخت بر آمده از عنصر گل و خاک را ببینند ولی انسان ناتوان از دیدن انرژی با چشم غیر مسلح است؛ ولی همان گونه که انسان توانست با ابزارهای خاص عناصر ناپیدا و ناهویدای زمینی را ببیند و حتی آن را تحت مهار وکنترل خویش در آورد می تواند در آینده با ابزارهای خاصی جنیان را مشاهده کند و رویت نماید.
جنیان همانند بشر موجوداتی با عقل و تفکر هستند. برخی بر این باورند که آنان هوشیارتر و عاقل تر از بشر می باشند. از این روست که در ضرب المثل های عامیانه گفته می شود که این مطلب به عقل جن هم نمی رسید که بیانگر بلندای فکر و نظری است که ارایه شده است. اما با توجه به مقام عظمای انسان و کرامت وی بر همه موجودات از جن و فرشتگان می توان دریافت که عقل انسانی فراتر و برتر از عقل جنی است . از این رو برخی از فلاسفه اسلامی بر این باورند که آنان در مرحله عقل ابتدایی یعنی خیال و وهم نشسته اند و توانایی ایشان از این مرحله فراتر نمی رود. در مساله تکلیف که بر جنیان و انسان ها واجب است و آنان همانند انسان ها موجوداتی مکلف و مختار می باشند، نیازی نیست که عقل تام و تمامی هم چون انسان داشته باشند بلکه درجه ای از عقل و سطح از آن برای وجوب تکلیف کفایت می کند.
دانش امروزی نشان داده است که انسان که از عنصر خاک است می تواند از عقل و هوش خویش بهره بردارد و آن را در راستای تکامل خویش و بهره گیری از عناصر طبیعت و آبادانی زمین و زمان به خوبی استفاده کند. جنیان که آنان از انرژی ساخته و پرداخته شده اند همانند رایانه های امروزی هستند که از هوش و ذکاوت خاصی برخوردار می باشند. از این روست که سرعت انتقال داده ها و حتی حرکتی در جنیان بسیار بالاست و آنان به بیرون از جو و فضا سفر کرده و مطالبی را دریافت می کنند ولی این بدان معنا نیست که آنان تیزهوش تر و عاقل تر از انسان هستند.
به هر حال جنیان همانند انسان ها از موجودات زمینی به شمار می آیند و نمی توانند از فضای زمین بیرون روند و در صورت خروج با انرژی که از سوی شهاب سنگ ها و جاذبه ها وعوامل دیگری که از آن ها ساطع می شود مورد تهدید قرار گرفته و ممکن است جان خویش را از دست دهند.
اما فرشتگان که از دیگر موجودات هستی هستند. با توجه به برخی از آیات که آنان را متنوع دانسته و حتی اسامی و نام های متعددی بر آنان گذاشته می بایست بیش از یک نوع باشند. برخلاف تصور ما آنان دارای انواع متعدد و از عناصر مختلفی خلقت و آفرینش یافته اند. برخی از آنان در حوزه آفرینش و خلقت قرار می گیرند و برخی دیگر در حوزه امری می مانند و به شکل خلقی در نمی آیند.
به نظر می رسد که فرشتگان می توانند از عناصر مادی مانند عنصر نور آفریده شوند. این فرشتگان در عالم آسمان و بیرون از جو می توانند حرکت کرده و زندگی کنند. از این رو می توانند به زمین آمده و به آسمان بازگردند. اینان از عنصر عقل بیش تری برخوردار می باشند و از این رو برخی از فلاسفه ای اسلامی فرشتگان را از عالم عقل دانسته اند.
فرشتگانی که با عنصر نور آفریده شده اند موجوداتی بسیار لطیف تر از جنیان هستند و از این رو جنیان نیز ممکن است آنان را نبینند ولی این بدان مفهوم نیست که آنان با ابزارهای خاص نتوانند فرشتگان را مشاهده نکنند؛ زیرا جنیان نیز می توانند از ابزارهای خاصی بهره گیرند که خود آن را می سازند. تفاوت میان انسان و جنیان از یک سو و فرشتگان از سوی دیگر در آن است که فرشتگان موجوداتی مختار نیست. از این رو تکلیف به مفهومی که در انسان و جنیان گفته شده است در باره آنان معنا و مفهومی ندارد. بنابراین آنان مکلف نیستند و به بهشت و دوزخ نمی روند تا پاداش اعمال نیک و بد خود را ببینند.
البته به نظر می رسد که برخی از آیات و روایات میان برخی از فرشتگان زمینی و آسمانی با برخی دیگر تفاوت هایی را مطرح می سازد. اگر داستان فطرس و یا برخی دیگر از فرشتگان را افسانه های اسرائیلی بر نشمریم می توان گفت که ممکن و محتمل است که آنانی که فرشته زمینی و یا در مرتبه ای فروتر اسمان هستند دچار اشتباه و یا ترک اولی شوند و مجبور به زیست در زمین گردند. این معنا اگر درست باشد می بایست فرشتگانی که در سطحی برتر از جنیان قرار گرفته اند واز عنصر نور ساخته شده اند فرشتگانی دانست که امکان ترک اولی در آنان می رود و مجازات خاصی را متحمل می شوند. اما از آن جایی که قرآن فرشتگان راموجوداتی کاملا مطیع دانسته که هر گز از عبادت و عبودیت دست بر نمی دارند و همواره در آن چه بدان امر می شوند اطاعت می کنند می بایست این دسته از روایات را روایات اسرائیلی و افسانه ای بر شمرد.
به هر حال به نظر می رسد که فرشتگان دارای انواع و اقسامی هستند که خداوند از این تنوع و تعدد به تنوع در بال ها و جناح ها یاد کرده است. افزون بر این که برخی را از فرشتگان عالین و کروبین بر شمرده است و در مساله وسوسه آدم از سوی ابلیس به این نوع ها اشاره نموده است.
بنابر این موجودات را می توان در آسمان ها جست که موجوداتی مادی ولی از عنصر نور می باشند و موجوداتی که از حوزه ماده و آسمان و زمین بیرون می باشند و در حوزه عوالم امری قرار می گیرند واز عوالم خلقی بیرون می آیند که می توان از آن ها به فرشتگان کروبین و یا عالین یاد کرد.
در هفت زمینی که در عالم ماده وجود دارد و در هفت آسمانی که در هستی قرار دارد می توان این معنا را به دست آورد که دست کم شماری زمین با خصوصیات کامل زمینی که در آن به سر می بریم و نیز آسمان هایی هفت گانه ای را شناسایی کرد که موجوداتی دیگری وجود دارند که دست کم از جنس فرشتگان که خود دارای انواع متعددی هستند.
بنابراین دور از انتظار نخواهد بود که در کیهان و کهشکان های متعددی که در جهان مادی وجود دارد منظومه های شمسی نباشد که با زمین های همانند زمین وجود داشته باشد. در آن زمین ها و آسمان ها موجوداتی هستند که دست کم از عنصر مادی خلق شده اند. این همان آفریده هایی خواهد بود که قرآن می گوید که ما را مخلوقاتی است که شما نمی دانید. این عدم دانستن به دو شکل عدم شناخت شهودی و نقلی است. به این معنا که موجوداتی وجود داردکه ما از همه آن ها به فرشته تعبیر می کنیم .
يكشنبه ۲۲ مهر -۵۱۴ ۱۰:۳۵ شماره‌ خبر : 175852
بررسی جايگاه پژوهش‌های قرآنی
مبانی آموزش و پژوهش بايد بر اساس نگرش به حل مسأله باشد

گروه انديشه: برای رسيدن به وضعيت مطلوب پژوهشی، بايد مبانی آموزش و پژوهش در مقاطع مختلف تحصيلی براساس نگرش حل مسأئل كشور و دنيا استوار شود.


به گزارش خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، پيش از اين قسمت اول و دوم مصاحبه با «خليل منصوری» درباره وضعيت پژوهش‌های قرآنی در كشور از خاطرتان گذشت. اكنون قسمت سوم اين مصاحبه تقديم می‌شود.
قسمت اول و دوم مصاحبه را اين‌جا بخوانيد

«خليل منصوری» از پژوهشگران مركز فرهنگ و معارف قرآن، وابسته به دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم و سردبير نشريه قرآنی «نبأ» در حاشيه برگزاری پانزدهمين نمايشگاه بين‌المللی قرآن كريم در گفت‌و‌گو با خبرنگار سرويس انديشه و علم ايكنا در بررسی نقش عوامل بودجه پژوهش، نيروی انسانی پژوهش و مديريت پژوهش ‌در وضعيت نامطلوب پژوهش‌های قرآنی گفت: وجود يك مركز پژوهشی، همان‌طور كه رهبر معظم انقلاب در منشور قرآن‌پژوهی فرموده‌اند كه يك سازمان متمركزی بايد باشد كه پژوهش‌های قرآنی را مديريت كند، لازم و ضروری است.

وی افزود: بودجه اختصاص داده شده برای پژوهش‌های قرآنی در سازمان‌ها و مراكز مختلف، توزيع و پخش ‌می‌شود و خود را نشان نمی‌دهد؛ اگر‌چه به صورت كلی بودجه خوب و مناسبی است. مشكل بودجه، مشكل ساماندهی است. مگر علامه طباطبائی بودجه كلان داشت كه تفسير الميزان و آثار مهم ديگر را نوشت.

نويسنده كتاب «آيات عزت در سيمای حسينی» گفت: حوزه منابع انسانی كه دانشگاه و حوزه توليدكننده آن هستند، بايد ساماندهی شود، به تعبير حجت‌الاسلام «سيد‌هاشم حسينی‌بوشهری»، مدير حوزه علميه قم، 9 دوره فارغ‌التحصيل ما كجا رفتند. در حوزه علميه قم، مركز فرهنگ و معارف قرآن همان محققين سال‌های گذشته هستند.

خليل منصوری:
اگر محقق يا به قول استاد مطهری درد نداشته باشد و به قول اميرالمومنين استنطاق نكند، جستجوگر نمی‌شود

وی ادامه داد: در يك گزارش خبری كه ايكنا منتشر كرده بود، نقل شده بود كه 2000 مفسر قرآن كريم به دانشگاه‌ها اعزام شده است. بايد پرسيد مفهوم و معنای مفسر در حوزه ادبيات جديد چيست كه فقط 2000 مفسر قرآن به دانشگاه‌ها اعزام می‌شوند. تفسير درستی از منابع انسانی نشده است، چون آموزش غلط بوده، خروجی دانشگاه‌ها ناقص است. فردی كه به عنوان محقق فارغ‌التحصيل می‌شود، محقق به معنای واقعی كلمه نيست.

وی در ادامه سخنانش گفت: طرح‌های پژوهشی آن‌قدر مكرر است كه نشان‌دهنده اين است كه فاقد مديريت واحدی هستند. مديريت طرح‌های پژوهشی بايد براساس حل مسئله باشد و نگرش مديريت نبايد برای نشان دادن بازده كاری و كسب بودجه باشد. تا نگاه مسأله‌شناسی و حل مسأله به مسائل و معضلات وجود نداشته باشد، همين مشكلات را داريم.

نويسنده كتاب «نظريةالعرف» گفت: برای برون رفت از اين مسائل و رسيدن به وضع مطلوب، پژوهش‌های قرآنی بايد بر اساس مسئله به مفهوم دانشگاهی‌اش استوار شود. فقط در اين صورت است كه می‌توان انتظار بيشتری داشت. نگرش طلبه و دانشجو بايد برای باسواد شدن و بار علمی باشد، نه زود تمام كردن و گذراندن مقاطع تحصيلی.

وی افزود: نگرش اكثريت دانشجويان و طلبه‌ها بر اساس آموزش برای كار است كه در اين زمينه نيز تعدادی از فارغ‌التحصيلان غير از تخصص و رشته مورد نظر در جاهای مختلف مشغول به كارند. البته اين نگرش تحت تأثير وضعيت اشتغال كشور است كه اميدواريم با بهتر شدن وضعيت در آينده‌ای نزديك، وضعيت تحصيل و آموزش بهتر شود.

وی گفت: استاد مطهری می‌گويد انسان بی‌درد انسان نيست. وقتی كسی قرآن را دوست دارد، بايد درد قرآن داشته باشد. با توجه به نيازهای جامعه و هدف فرو فرستادن قرآن، پژوهش بايد انجام گيرد، وگرنه هيچ دردی را درمان نخواهد كرد.

خليل منصوری:
برای برون رفت از اين مسائل و رسيدن به وضع مطلوب پژوهش‌های قرآنی بايد بر اساس مسئله به مفهوم دانشگاهی‌اش استوار شود

وی در تشريح فعاليت‌های پژوهشی مستشرقين گفت: مستشرقين را بايد به دو دسته تقسيم كرد. بعضی از آن‌ها با اين موضوع شروع كردند كه در قرآن چه چيزهايی وجود دارد و قرآن و اسلام چه می‌گويند؟ قرآن برای گروهی از محققين درد و مسأله شده و آن‌ها برای كشف حقيقت شروع به مطالعات در اين زمينه كردند و كارهای پژوهشی خوب و درخور توجه‌ای هم ارائه دادند و نقش مهمی در شناساندن قرآن و اسلام به ديگر كشورها ايفا كردند. مثلا «گوته» كه به اسلام و قرآن علاقه‌مند شد را می‌توان در اين زمينه مثال زد كه علايق شخصی و روحيه جستوگری‌اش، وی را به مطالعه و تحقيق واداشت.

وی افزود: در غرب در رشته‌های مردم‌شناسی و جامعه‌شناسی، دانشجويان و محققان با هدف شناسايی آداب و رسوم، فرهنگ‌ها و اديان مردم كشورهای مختلف، به بررسی آن‌ها می‌پردازند كه اطلاعات لازم را برای تصميم‌گيری در ساير حوزه‌ها مانند اقتصاد و سياست را داشته باشند و تصميم‌های مورد نياز را با علم و آگاهی بگيرند.

وی در ‌پايان سخنانش گفت: اگر شخصی به تعبير استاد مطهری درد نداشته باشد و به تعبير اميرالمؤمنين (ع) استنطاق نكند، جستجوگر نمی‌شود. برای پيدا كردن و تقويت روحيه جستجوگری، مبانی آموزش و پژوهش در دانشگاه و حوزه بايد براساس حل مشكلات كشور و دنيا استوار شود. ما بايد به دنبال درمان دردها و مشكلات جهانی بر اساس آموزه‌ها و ديدگاه‌های قرآن باشيم و بخواهيم كه براساس قرآن به مسائل روز دنيا ‌پاسخ دهيم.

پژوهش‌های قرآنی كنونی بازخوانی نظرات دانشمندان گذشته است

گروه انديشه: بيشتر ‌پژوهش‌های قرآنی كشور ما در عصر حاضر، رويكردی برای درمان دردهای جامعه ندارد و تنها گردآوری، بازخوانی و بازسازی نظرات انديشمندان گذشته با زبان امروزی و به عبارت ديگر دكترين بازسازی نظرات گذشتگان است.


سردبير نشريه قرآنی «نبأ» در گفت‌و‌گو با خبرنگار سرويس انديشه و علم ايكنا در ‌پاسخ به ارائه راه‌حل برای حل مشكل و ضعف پژوهش‌های قرآنی كشور گفت: زاويه ديد ما بايد نسبت به قرآن تغيير كند، بايد آموزش‌ها بر اساس نيازها باشد. هدف آموزشی حوزه‌ها پيش از انقلاب آموزش برای تدريس و يا تبليغ بود. آموزش برای اين بوده كه طلبه يا مبلغ شود و يا مرجع تقليد شود تا به عنوان مدرس در حوزه كار كند.
قسمت اول مصاحبه را اين‌جا بخوانيد

وی افزود: علامه طباطبائی يك پژوهش‌گر خودساخته بود. حوزه به عنوان يك سيستم و يا يك نظام آموزشی برای آن‌ها كاری نكرد حوزه فقط به عنوان يك بستر كمك كرده است.

نويسنده كتاب «شريعت در قرآن» گفت: در حوزه قرآن اولا هيچ آموزشی برای پژوهش و كار تحقيقی چه سيستماتيك و چه غيرسيستماتيك و ثانيا هدف تعريف شده‌ای برای اين‌كه روی قرآن كار شود وجود نداشت. بعد از انقلاب يك شكل ديگر در وضعيت آموزشی حوزه بوجود آمد. حوزه كاركردی آموزش بهتر شد تا منابع انسانی نظام هم تأمين شود. نيروهای متخصص و كارآمد برای بخش اجرايی نظام تربيت كند تا در خدمت كار نظام قرار گيرد؛ اما يك نگاه پژوهشگرانه به مباحث قرآن وجود نداشته است.

وی افزود: هدف ايجاد دانشگاه هم تربيت نيروها برای كادر دولت و در حقيقت برای كارمندسازی بود. بر اين اساس در علوم انسانی و علوم ‌پايه هدف اين بوده كه نيروهای انسانی زودتر تربيت شوند.

وی سخنانش را ادامه داد و گفت: يعنی حوزه آموزش و حوزه پژوهش ما يك ارتباط نزديكی با هم ندارند و علاوه بر اين حوزه پژوهشی هدفمند نيست. يعنی دانشجويان و طلاب آموزش نمی‌بينند كه چگونه پژوهش كنند اگر با همين روش به جلو برويم نمی‌توانيم آن اهدافی كه قرآن برايش تعريف كرده را اجرايی كنيم.

برای اصلاح اوضاع بايد نگاه و زاويه ديد خودمان را نسبت به هدف نزول قرآن را تغيير بدهيم و ثانيا: آموزش‌های بايد مبتنی بر نيازهای اجتماع باشد و بين آموزش و پژوهش و نيازهای جامعه بايد ارتباط برقرار شود

نويسنده كتاب «آيت عرفان» در ‌پاسخ به ارائه راه حلی برای حل مشكلات ساختاری و غيرساختاری پژوهش‌های قرآنی كشور گفت: برای اصلاح اوضاع بايد نگاه و زاويه ديد خودمان نسبت به هدف نزول قرآن را تغيير بدهيم و ثانيا آموزش‌ها بايد مبتنی بر نيازهای اجتماع باشد و بين آموزش و پژوهش و نيازهای جامعه بايد ارتباط برقرار شود.

اين محقق قرآنی گفت: محقق بايد مسأله داشته باشد به قول استاد مطهری ‌پژوهشگر بايد درد داشته باشد و برای برطرف كردن نياز و درد خود احساس نياز به مطالعه و تحقيق كند و با همت قدم در عرصه تحقيقات بگذارد تا اين نياز را برطرف كند.

وی در بيان علت ضعف نگرش به قرآن گفت: در حوزه علوم انسانی، روش‌های ما جديد نبود. دانشجويان فارغ‌التحصيل از غرب روش‌های جديد را فرا گرفتند اما اشتباه آن‌ها اين بوده كه محتوا را از آن‌ها گرفتند حالا بعد از انقلاب دوباره به سنت‌ها بازگشت كرديم.

اين محقق قرآنی گفت: در يك پروژه تحقيقاتی در دانشگاهی در مقاطع كارشناسی و كارشناسی ارشد 200 پايان‌نامه ديدم. بيشتر مطالب گردآوری و بازخوانی مطالب قبلی و تكراری بود. در مقطع دكترا نيز ‌پايان‌نامه‌ها در همين حد بود و نتوانسته بودند پژوهش‌های خوبی اراده دهند و براساس واژه دكترين عمل كنند.

وی در تعريف واژه «دكترين» گفت: دكترين يعنی شخصی كه بر اساس نيازهای جامعه حرف جديدی دارد يعنی مسأله دارد و آن مسأله را بر اساس پژوهش‌های خود تبيين می‌كند.

نويسنده كتاب «نظريه العرف» با تأكيد بر اين‌كه ‌پژوهش‌های قرآنی عصر حاضر در حوزه و دانشگاه رويكردی برای درمان دردهای جامعه ندارند افزود: اين پژوهش‌ها بر اساس نظريه‌پردازی‌ و اگر هم محققانی وارد اين حوزه شدند بازخوانی و بازسازی نظريات دانشمندان گذشته با زبان امروزی است. نگاه حوزه و دانشگاه فارغ از جامعه بوده و محققان فارغ از مسائل روز جامعه و جهان تحقيق می‌كنند و كتاب می‌نويسند و دكترين می‌دهند. در واقع دكترين به معنای واقعی كلمه نمی‌دهند، دكترين بازسازی نظريات گذشتگان است.

ايجاد يك مركز و يا موسسه‌ای كه نخبگان كشور از حوزه و دانشگاه در آن جمع ‌شوند مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی كه كارهای فرهنگی كلان كشور را با توجه به نيازهای جامعه برنامه‌ريزی می‌‌كند، ضروری است

منصوری در ارائه راه‌حلی برای فايق آمدن بر مشكلات پژوهشی موجود گفت: ايجاد يك مركز و يا موسسه‌ای كه نخبگان كشور از حوزه و دانشگاه در آن جمع ‌شوند مانند شورای عالی انقلاب فرهنگی كه كارهای فرهنگی كلان كشور را با توجه به نيازهای جامعه برنامه‌ريزی می‌‌كند، ضروری است.

وی افزود: همان‌طور كه دانشگاه‌های پزشكی زير نظر وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشكی قرار گرفته تا آموزش‌ها و پژوهش‌ها كاربردی شود يعنی محقق پزشكی روی نياز جامعه تحقيق می‌كند. اين رابطه و هماهنگی يك رابطه كاملا نيازسنجی ايجاد می‌كند. بايد يك مجموعه اين چنينی داشته باشيم كه هم مسئولان و هم محققان در آن حضور داشته باشند و برنامه‌ای بنويسند كه آموزش قرآن بايد چگونه باشد. پژوهش‌ها بايد چگونه و بر روی چه موضوعاتی باشد و محققان با تناسب به علم و توانايی خود روی موضوعات كار كنند.

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

اين گفت‌و‌گو ادامه دارد ...

يك پژوهشگر: پژوهش‌های قرآنی ما كاربردی نيست

گروه انديشه: پژوهش‌های قرآنی ما در حوزه مباحث محض علوم قرآنی تجريدی است كه هيچ كاربردی در حوزه عمل ندارند زيرا زاويه ديد محققان ما اين نيست كه مسائل را بر قرآن عرضه كنند و از قرآن راهكار بخواهند.

«خليل منصوری»* از پژوهشگران مركز فرهنگ و معارف قرآن دفتر تبليغات اسلامی حوزه علميه قم و سردبير نشريه قرآنی «نبأ» در گفت‌و‌گو با خبرنگار سرويس انديشه و علم خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا)، با بيان مطلب فوق درباره وضعيت پژوهش‌های قرآنی كشور گفت: ‌پژوهش‌های قرآنی جدا از حوزه نيازهای اجتماع و حوزه كاربردی است، بيشتر نظريات محض و فرضيه‌هايی است كه در حوزه ذهن و تصور است كه ‌بايد وارد حوزه اجتماع شوند و با توجه به نيازهای اجتماعی كاربردی شوند.

وی در بيان ضرورت توجه به پژوهش‌های قرآنی گفت: قرآن كتاب هدايت است و برای اين نازل شده است كه زندگی ما انسان‌ها را تبيين كند و نشان دهد كه انسان‌ها بايد چگونه در دنيا زندگی كنند. مفهوم الكتاب به مفهوم قرآنی به معنی قانون است. وقتی ما می‌گوئيم مدينه‌النبی يعنی شهر قانون.

وی افزود: پيامبر قبل از اين‌كه پيامبر شود امی بود، يعنی صاحب كتاب و قانون نبود. مردمان آن دوره نيز امی بودند يعنی مردمانش دارای قانون نبودند. امور بر اساس عادات، رسوم و سنت‌های شفاهی عمل می‌شد نتيجه اين بود كه ملتی بی‌قانون كه هر آن و لحظه احتمال دارد يك حاكم قدرتمندی او را تغيير دهد چون مكتوب نيست؛ اما پيامبر وقتی پيامبر شد دارای الكتاب شد يعنی دارای قانون شد.

وی در بيان توجيه اين اعتقاد خود گفت: دليل من برای اين كه می‌گويم الكتاب يعنی قانون اين بخش از آيه قرآن است كه می‌فرمايد: «كتب عليكم الصيام» يعنی قرآن هر جا كه می‌خواهد قانون را مطرح كند، كلمه كتاب را به‌كار می‌برد.

خليل منصوری:
قرآن كتاب هدايت است برای اين نازل شده كه زندگی ما انسان‌ها را تبيين كند و نشان دهد كه انسان‌ها چگونه بايد در دنيا زندگی كنند

نويسنده كتاب «نظريه‌العرف» سخنانش را ادامه داد و گفت: پيامبر در شهر مدينه، شهر قانون ايجاد كرد. ‌پيامبر شهری بر پايه قانون‌مداری ايجاد كرد. يعنی قرآن برنامه قانونی برای زندگی و اجتماع است.

وی گفت: وقتی ما مسلمان‌ها از اين منظر به قرآن نگاه می‌كنيم بايد تمام برداشت‌ها و ‌پژوهش‌های ما با توجه به اين مسأله باشد كه زندگی اجتماعی، دردها و چالش‌ها و مشكلات موجود فردی و جمعی را شناسايی و تعبير امير‌المومنين استنطاق كنيم (يعنی مشكلات و معضلات را بر قرآن عرضه كنيم و از قرآن پاسخ بخواهيم)

نويسنده كتاب «ايمان در قرآن» در مورد وضعيت پژوهش‌های قرآنی كشور گفت: پژوهش‌های قرآنی كنونی با اين نگاه به قرآن نيست يا در حوزه صرف مباحث محض علوم قرآنی تجريدی است كه هيچ كاربردی در حوزه عمل ندارند (اين مباحث به نوبه خود بسيار مهم است)؛ همين‌طور قرائت قرآن برای اين نيست كه شما فقط قرآن را بخوانيد بلكه برای اين است كه بفهميم و عمل كنيم.

وی افزود: اصل، تدبر در قرآن است، تدبر يعنی فهم دقيق از آيات كلام‌الله. يكی از هدف‌ها آن است كه بتوانيم در زندگی اجتماعی تقوا داشته باشيم. تقوا در حوزه عمل اجتماعی خود را نشان می‌دهد. وقتی شخصی دارای تقوا است يعنی در برابر فساد اجتماعی و پديده‌های نامناسب اجتماعی مقاوم است. پژوهش‌های قرآنی كنونی كشور با توجه به اصل و هدف اساسی قرآن نيست يعنی ما از اصل و هدف قرآن دور شديم.

نويسنده كتاب «آرامش در قرآن» در ادامه سخنانش گفت: مهجوريت قرآن يهنی چه؟، يعنی شما قرآن را بخوانيد نه برای آن هدفی كه نازل شده است، آن‌را بنويسيم نه برای آن هدفی كه خود فرو فرستاده شده. تحقيقات كنونی قرآنی بر اساس كاربردهايی كه قرآن برايش تعريف كرده نيست.

خليل منصوری:
منظر محققين، زاويه ديد محققين و ‌پژوهشگران اين بوده كه قرآن برای آخرت است، در حالی‌كه قرآن خودش تعريف می‌كند من برای زندگی عملی دنيا هستم

نويسنده كتاب «آيات عزت در سيمای حسينی» در پاسخ به علت اين ضعف گفت: منظر محققان، زاويه ديد محققان و ‌پژوهشگران اين بوده كه قرآن برای آخرت است، در حالی‌كه قرآن خودش تعريف می‌كند من برای زندگی عملی دنيا هستم چون وقتی‌كه در زمان هبوط، فرمان هبوط صادر شد خداوند می‌فرمايد: «قُلْنَا اهْبِطُواْ مِنْهَا جَمِيعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّكُم مِّنِّی هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلاَ هُمْ یَحْزَنُونَ»(آيه 38 سوره بقره) يعنی گفتيم‏: «همگى از آن‏، فرود آييد! هرگاه هدايتى از طرف من براى شما آمد، كسانى كه از آن پيروى كنند، نه ترسى بر آنهاست‏، و نه غمگين شوند.»

وی در ادامه سخنانش در ضرورت توجه به قرآن و هدف آفرينش انسان گفت: خداوند در قرآن می‌فرمايد: «وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ یَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَیْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَیْهِ إِنَّ رَبِّی قَرِيبٌ مُّجِيبٌ» يعنی و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را فرستاديم، گفت: ای قوم من! الله را پرستش كنيد كه معبودی جز او برای شما نيست، او است كه شما را از زمين آفريد و آبادی آن‌را به شما واگذار نمود، از او آمرزش بطلبيد سپس به سوی از باز گرديد كه پروردگارم (به بندگان خود) نزديك و اجابت كننده (تقاضاهای آن‌ها) است.

وی افزود: خداوند آبادانی زمين را به ما انسان‌ها واگذار كرده است و برای اين هدف انسان احتياج به راه‌كار دارد كه اين راه‌كارها مسلما در قرآن هست.

اين گفت‌و‌گو ادامه دارد... .

_ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _

*خليل منصوری در سال 1343 در رامسر متولد شد. وی تحصيلات دوره ابتدايی و متوسطه را در شهر خود گذرانيده و پس از اخذ ديپلم وارد حوزه علميه قم شد. وی پس از اتمام دروس دوره سطح حوزه، دروس خارج فقه و اصول را به مدت پانزده‌سال در نزد اساتيد به نام حوزه علميه قم از جمله حضرات آيات عظام آيت الله فاضل لنكرانی، وحيد خراسانی، ميرزا جواد تبريزی، جوادی آملی، حسن‌زاده آملی و مرتضوی لنگرودی گذراند. وی دارای كتب و مقالات چندی است كه از جمله كتب منتشر شده وی عبارتند از :

1. نظريه العرف، 2. ايمان در قرآن، 3. آرامش در قرآن،4 . كتاب در مفهوم قرآنی،5. شريعت در قرآن، 6.آيات عزت در سيمای حسينی، 7. عقد التامين فی الفقه الاسلامی، 8. آيت عرفان

از ديگر آثار وی می‌توان به كتاب‌های چاپ نشده‌ای چون النص‌القرآنی به زبان عربی، اهل بيت در قرآن در دو جلد، معرفت نفس در قرآن، معرفة‌الله، شادی در قرآن، عدالت در حوزه‌های برنامه‌ريزی، فرهنگ سياسی جامعه قرآنی، مبانی قرآنی عرفان امام خمينی (ره)، تبارشناسی و جريان‌شناسی اصلاحات در قرآن اشاره كرد.

وی در حوزه های مختلف دينی قلم می‌زند. در سال‌های اخير در حوزه گرايش‌های قرآنی آثار متعددی را در مطبوعات كشور منتشر كرده است كه نمونه‌ای از مقالات منتشر شده وی در مطبوعات عبارتند از:

1. شادی در قرآن/ تهران/ گلستان قرآن/ 1382 ، 2. شادی و سرور در قرآن/ تهران/ نسيم صبا – كيهان/ 1381 ،3. پرسش دريچه أی به سوی حقايق/ نسيم صبا – كيهان/ 1381 ، 4. يهود از منظر قرآن/ تهران/ كيهان/ 1381 ، 5. قرآن و عدالت اقتصادی/ پاسدار اسلام/ 1381

همچنين صدها مقاله قرآنی منتشر شده در مطبوعات كثيرالانتشار از وی در سايت سماموس ليست كاملی از آن موجود می‌باشد.


فضای مجازی و انسجام اسلامی

يك محقق قرآنی: تعريف درستی از كاركردهای فضای مجازی و انسجام اسلامی در اين فضا نداريم

گروه وبلاگ: مشكل عمده در شكل‌گيری انسجام اسلامی در فضای مجازی اين است كه تعريف درستی از انسجام اسلامی در اينترنت و كاركردها و قابليت‌های فضای مجازی نداريم، در حقيقت نه موضوع(فضای مجازی) را به درستی شناخته‌ايم و نه ابزار(فضای مجازی) را.

«خليل منصوری»، محقق و پژوهشگر قرآنی، در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا)، با اشاره به حركت‌های منسجم قبلی كه از سوی ايرانيان در اينترنت انجام شده، بيان كرد: تا كنون در فضای مجازی حركت‌های منسجمی از سوی ايرانيان مثل مسئله‌ «پرشين‌گلف»(خليج فارس) ديده شد و با توجه به همين پيشينه می‌توان در زمينه انسجام اسلامی هم به چنين حركت‌هايی دست زد.

منصوری اضافه كرد: برای مثال زمانی كه در فضای مجازی كاربران هم زمان به اشكال مختلف يك محتوا را القا كنند، دشمن عقب نشينی می‌كند و راه را برای بروز انسجام اسلامی باز می‌كند و ترس و دلهره‌ای در دشمنان ايجاد می‌شود و از همين ترس و دلهره‌ دشمن انسجام اسلامی تجلی پيدا می‌كند.

وی درباره راهكارهای تقويت انسجام اسلامی در فضای مجازی عنوان كرد: با محور قرار دادن قرآن و توجه به اين نكته كه خداوند بر اين اعتقاد است كه همه انسان‌ها بايد حول يك محور بچرحند و تشكيل يك امت را بدهند بايد به راهكارهای انسجام اسلامی دست پيدا كرد.

ابعاد انسجام اسلامی:
انسجام يك بعد بينشی دارد و يك بعد عملی، ما افرادی داشته‌ايم كه در حوزه‌ی كنش‌ها عمل كرده‌ و چون اين اعمال بدون پشتوانه بينشی و نگرشی است، اكثراً اشتباه كرده‌اند

اين پژوهشگر با اشاره به اينكه امت عبارت است از شهروندان هم عقيده‌، گفت: از نظر قرآن انسجام و وحدت در حوزه عقيده افراد شكل می‌گيرد به همين دليل برای تقويت انسجام اسلامی اول خدا به عنوان محور تمام هستی و دوم بايد قرآن را كه برای هدايت آمده است، محور حركت قرار بگيرد و در نهايت باعث هم عقيده شدن شود.

منصوری اضافه كرد: فضای مجازی بيشتر در حوزه انديشه است و بر جسم انسان با واسطه تأثير می‌گذارد و از طرفی ديگر انسجام نيز اصل و بنيادش بر بينش است و اين يكسانی باعث می‌شود كه راحت‌تر بتوانيم انسجام اسلامی را در فضای مجازی گسترش دهيم و بر روی آن كار كنيم.

وی درباره مشكلات موجود در راه شكل‌گيری انسجام اسلامی در فضای مجازی عنوان كرد: مشكلی كه در راه انسجام اسلامی وجود دارد، مشكل عدم تعريف درست از انسجام اسلامی در فضای مجازی و نيز نداشتن شناخت درست از فضای مجازی و كاركردهای آن است.

اين فعال قرآنی ادامه داد: ما همه چيز را از غرب ناقص می‌گيريم، برای مثال در سال‌های نخستين كه رايانه اختراع شده‌بود ما از آن فقط به عنوان وسيله‌ای برای تايپ استفاده می‌كرديم در حالی كه رايانه در همان سال‌های اوليه هزارها كاركرد مختلف داشت.

منصوری خاطرنشان شد: ما عظمت و توانمندی‌های فضای مجازی را درك نكرده‌ايم و از طرفی ديگر تعريف درستی نيز از انسجام اسلامی در اين فضا نداريم و نمی‌دانيم هدف ما از انسجام اسلامی چيست و يا اينكه منسجم شويم برای چه؟

وظايف بلاگران در شكل‌گيری انسجام اسلامی:
زمانيكه ما بياييم در فضای سايبر به عقايد، قوميت‌ها، نژادها و به افكار يكديگر احترام بگذاريم و ديگری را با تمام تفاوت‌های موجود بپذيريم انسجام اسلامی حاصل می‌شود، يعنی در حقيقت ديگری را به عنوان يك انسان كامل بپذيريم و پذيرش و تحمل ديگری را پيدا كنيم

وی تصريح كرد: در حقيقت نه شناخت درستی از موضوع داريم نه از ابزار. برای همين بايد اين موانع را برطرف كنيم يعنی اول يك بينش درستی به كاربران درمورد فضای مجازی بدهيم و بگوييم مراد از فضای مجازی اين است و يك تعريف درست و دقيقی از فضای مجازی بدهيم و سپس انسجام را در فضای مجازی تعريف كنيم، اگر اين كار را نكنيم نمی‌توانيم در شكل‌گيری انسجام اسلامی موفق شويم.

اين بلاگر قرآنی درباره نقش بلاگران به عنوان داوطلبان اصلی اينترنت در شكل‌گيری انسجام اسلامی يادآور شد: در فضای اينترنت كه برزخ است، بلاگران بايد به اين مسئله توجه كنند با نوشتن جمله‌ای كه ممكن است مورد تمسخر قوم يا نژادی شود، آسيب‌های جدی به تشكيل انسجام اسلامی بزنند.
وبلاگ «پرديس» را اينجا ببينيد!

منصوری افزود: بلاگران بايد در به روز كردن پست‌هايشان اصل را بر هنجارهايی قرار بدهند كه انسجام را تقويت می‌كند و بايد به اين نكته توجه كرد كه در قرآن توبيخ و مجازات دنيا و آخرت برای تمسخر و اهانت و افتراء به هر شكلی كه به ديگران زده شود وجود دارد و در نهايت اين هنجارشكنی‌ها باعث نابود كردن احترام متقابل می‌شود.

وی تصريح كرد: به همين دليل در قرآن آمده‌است شما به خدايان باطل آنها اهانت نكنيد تا آنها به خدای حق شما اهانت نكنند(آيه 108 سوره انعام) يعنی اينكه اصل را بر احترام متقابل بنا بگذاريد.

اين فعال قرآنی ادامه داد: زمانيكه ما بياييم در فضای سايبر به عقايد، قوميت‌ها، نژادها و به افكار يكديگر احترام بگذاريم و ديگری را با تمام تفاوت‌های موجود بپذيريم انسجام اسلامی حاصل می‌شود، يعنی در حقيقت ديگری را به عنوان يك انسان كامل بپذيريم و پذيرش و تحمل ديگری را پيدا كنيم.

راهكار تقويت انسجام اسلامی:
با محور قرار دادن قرآن و توجه به اين نكته كه خداوند بر اين اعتقاد است كه همه انسان‌ها بايد حول يك محور بچرحند و تشكيل يك امت را بدهند بايد به راهكارهای انسجام اسلامی دست پيدا كرد

منصوری با ذكر اين نكته كه در فضای سايبر همه افراد ناشناس وارد می‌شوند، اظهار كرد: در فضای مجازی اسامی غيرواقعی است به همين دليل بلاگرها بايد در نگارش‌هايشان، تصويرسازی‌هايشان و پيام‌هايشان اصل احترام متقابل و تحمل ديگری را رعايت كنند تا به انسجام اسلامی برسيم، مگر انسجام چيست؟ پيدا كردن نقاط مشترك، عقيده مشترك و دست كم شفاف شدن اختلافات در گفت‌وگو‌های متقابل.

وی با بيان اين نكته كه نبايد انتظار داشت، اختلافات از بين برود، عنوان كرد: نمی‌توان انتظار داشت كه با رسيدن به انسجام اسلامی تمام اختلافات برطرف شود و حتی با ظهور حضرت مهدی(عج) كه خليفه تام خداوند بر روی زمين است نيز اختلافات برطرف نمی‌شود و حضرت مهدی(عج) اختلافات السنه و نژادها را پذيرفته است بنابراين بايد در جهت برطرف كردن اختلاف‌هايی كه باعث كنار گذاشته شدن افراد از جامعه می‌شوند حركت كنيم.

اين بلاگر قرآنی درباره نقش روحانيون در شكل‌گيری انسجام اسلامی در فضای مجازی بيان كرد: انسجام يك بعد بينشی دارد و يك بعد عملی، ما افرادی داشته‌ايم كه در حوزه‌ی كنش‌ها عمل كرده‌ و چون اين اعمال بدون پشتوانه بينشی و نگرشی است، اكثراً اشتباه كرده‌اند.

منصوری ادامه داد: روحانی در حوزه بينش و نگرش‌سازی و تغيير نگرش‌ها تأثيرگذار است و شناخت جديد به مخاطب می‌دهد، باتوجه به آيه 256 سوره بقره «قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ.» روحانی روشنگر است و به همين علت، در حوزه بينش و نگرش «رشد» را از «غی» تبيين كرده و در حوزه‌ نگرش و بينش افراد وارد می‌شود.

اين پژوهشگر قرآنی:
از نظر قرآن انسجام و وحدت در حوزه عقيده افراد شكل می‌گيرد به همين دليل برای تقويت انسجام اسلامی اول خدا به عنوان محور تمام هستی و دوم بايد قرآن را كه برای هدايت آمده است، محور حركت قرار بگيرد تا در نهايت باعث هم عقيده شدن شود

اين محقق و پژوهشگر قرآنی اظهار كرد: روحانيون بايد با اين نگاه وارد فضای مجازی شوند كه مفاهيم بينشی و عقيدتی را شناسايی و با توجه به مفاهيم امروز و به زبان روز بيان كنند، تا تأثير خودش را در نگرش افراد جامعه و كنش‌های افراد بگذارد.

وی درباره مسؤليت عمده روحانيون ابراز داشت: مسؤوليت عمده روحانيون خوانش قرآن با زبان و ادبياتی است كه برای فهم دردهای اجتماعی جامعه كاربرد دارد چون جامعه مسلمين مسئله دارد، جامعه درد دارد و دردش همين اختلافات، تفرقه‌ها و در حقيقت ناهنجاری‌هايی است كه مانع ايجاد انسجام اسلامی می‌شود.

منصوری اضافه كرد: يك روحانی، محقق و پژوهشگر قرآنی بايد در مرحله‌ نخست دردشناس باشد سپس قرآن‌شناس. يعنی بفهمد كه قرآن برای چه آمده است. دردشناس باشد تا دردها را به قرآن ارائه كند و آن چيزی را كه جواب است به جامعه عرضه كند و در اين مرحله جامعه مؤمن كنش می‌كند و بر اساس آن رهنمودها عمل كرده و نتايج آن نيز ظاهر می‌شود.


مصاحبه پيشين «خليل منصوری» را در همين رابطه اينجا ببينيد!

پژوهشگر قرآنی: نيازمند تعريف نمادهای انسجام اسلامی در اينترنت هستيم
گروه وبلاگ: استفاده از نماد‌سازی يكی از راه‌های بيان مفاهيم در فضای مجازی است و ما نيز برای رسيدن به انسجام اسلامی در فضای مجازی بايد از اين ابزار استفاده كنيم و نمادهايی برای انسجام اسلامی در فضای مجازی تعريف كنيم.
«خليل منصوری»، محقق و پژوهشگر قرآنی، در گفت‌وگو با خبرگزاری قرآنی ايران(ايكنا)، در ابتدای سخنان خود به توضيح درباره ماهيت فضای مجازی پرداخت و گفت: فضای مجازی، فضای ذهنی محض نيست و يك حالت بين رئال و ايده‌آل است و در مفهوم كلی در اين فضا مرزها فرو پاشيده و در هم تنيده شده و يك حالت «رئال-ايده‌آل» ايجاد شده‌است.
وی افزود: همين خاصيت «رئال-ايده‌آل» سبب می‌شود تا كاربران به راحتی وارد فضای مجازی ‌شوند و در آن به گشت و گذار بپردازند و فضا را درك ‌كنند، در حقيقت می‌توان گفت كه فضای مجازی در حوزه‌ تمثل انسان‌ها وارد شده‌است.
منصوری در ادامه اضافه كرد: در فضای مجازی يك حالت برزخی را كاملاً می‌شود ادراك كرد، و به همين دليل نبايد نوع ديگری از انسجام را در اين فضا جستجو كرد و بايد همان چيزی را كه در فضای واقعی ديده می‌شود در فضای سايبر و مجازی به يك نوع ديگر ادراك كرد.
اين محقق و پژوهشگر برای توضيح بيشتر متذكر شد: برای مثال شما در خواب‌ها همه حواس مانند خوردن، خنديدن، لذت، چشيدن مزه‌ها، ضربه‌های روحی و جسمی را ادراك می‌كنيد و بر روانتان تأثير می‌گذارد، تأثير فضای مجازی نيز چنين است و روی روح و روان و جسم بشر تأثير می‌گذارد در حقيقت كاربری كه در حوزه سايبر حركت می‌كند در آن فضا زندگی می‌كند.
ماهيت فضای مجازی
ماهيت فضای مجازی را نمادها شكل می‌دهند، همين نمادهايی كه برای خنده ، عصبانيت و... استفاده می‌شود، نمادسازی‌هايی را كه در فضای واقعی در زمينه انسجام اسلامی می‌توان انجام داد بايد برای ايجاد انسجام اسلامی در فضای مجازی دنبال كرد و نمادهايی پيدا كرد كه اين مفاهيم را برسانند
وبلاگ‌نويس «پرديس» يادآور شد: در حوزه انسجام اسلامی فضای مجازی بايد اين موضوع را محور قرار دهيم و زمانيكه ادراك درستی از واقعيت و وضعيت موجود در فضای مجازی به دست آورديم خيلی راحت می‌توانيم ارتباط آن را بين فضای واقعی و فضای مجازی پيدا كنيم و به دنبال تعريف و مصداق دقيقی برای انسجام اسلامی در فضای مجازی باشيم.
اين فعال قرآنی برای رسيدن درك صحيح از انسجام اسلامی در فضای مجازی به مصداق‌های بارز انسجام اسلامی در فضای واقعی اشاره و اظهار كرد: برای مثال انسجام اسلامی در فضای واقعی در مسائلی مانند نماز جمعه، صله‌ رحم و يا در انديشه بشر اتفاق می‌افتد و بشر معتقد است كه من با ديگری يكی هستم و او با من است و «من‌ها» خودش را كنار می‌زند و همه يكی می‌شوند و به انسجام می‌رسند.
منصوری يادآور شد: همدلی اصل در انسجام است و وقتی اين موضوع در درون بشر راه پيدا كرد و تأثير گذاشت در اعضا و جوارح او نيز ظاهر می‌شود و همدلی را با ساختاری كه برای انسجام تعريف كرديم بايد جستجو كنيم. ما اگر بتوانيم روحيه همدلی را در فضای سايبر _كه حالت تمثل دارد_ نمادسازی كنيم، می‌توانيم به انسجام اسلامی در اين فضا دست پيدا كنيم.
وبلاگ‌نويس «پرديس» تصريح كرد: نمادگرايی در خارج از فضای واقعی ايجاد می‌شود برای مثال نماز جمعه يك نماد است در واقع راهی برای رسيدن به وحدت و حتی راهی برای اتحاد بين دولت ـ ملت است، يعنی هركس نماز جمعه شركت می‌كند حضور او، اطاعت از دولت را اعلام می‌كند. جمع يك نماد برای انسجام اسلامی است.
نمادگرايی در فضای مجازی
نمادگرايی در خارج از فضای واقعی ايجاد می‌شود برای مثال نماز جمعه يك نماد است در واقع راهی برای رسيدن به وحدت و حتی راهی برای اتحاد بين دولت ـ ملت است، يعنی هركس نماز جمعه شركت می‌كند حضور او، اطاعت از دولت را اعلام می‌كند. جمع يك نماد برای انسجام اسلامی است
وی تصريح كرد: شما نمادهای زيادی را در فضای واقعی در حوزه دين برای انسجام اسلامی می‌توانيد جستجو كنيد كه به عنوان نماد انسجام تعريف شده در فضای مجازی هم بايد همين كار را بكينم و به دنبال نمادهايی برای بيان مفهوم انسجام باشيم.
اين پژوهشگر قرآن عنوان كرد: ماهيت فضای مجازی را نمادها شكل می‌دهند، همين نمادهايی كه برای خنده ، عصبانيت و... استفاده می‌شود، نمادسازی‌هايی را كه در فضای واقعی در زمينه انسجام اسلامی می‌توان انجام داد بايد برای ايجاد انسجام اسلامی در فضای مجازی دنبال كرد و نمادهايی پيدا كرد كه اين مفاهيم را برسانند.
منصوری با اشاره به كلمات به عنوان بخشی از نمادهای فضای مجازی بيان كرد: كلمات به عنوان بخشی از نمادهای فضای مجازی هستند اما تمام آن نيست و ما در اين فضا ازنمادهای ديگر مانند فيلم، فلش و ... كه مختص فضای مجازی است برای بيان مفهوم انسجام اسلامی استفاده نكرده‌ايم. وی افزود: در فضای مجازی بايد با زبان همان حوزه حرف بزنيم اما ما می‌خواهيم از قلم كه ابزار فضای واقعی است در فضای مجازی نيز استفاده كنيم، فضای مجازی فضای نگارش محض نيست به همين دليل اگر بخواهيم از همين روش مكتوب استفاده بكنيم در تحقق انسجام اسلامی شكست می‌خوريم.
اين فعال قرآنی با اشاره به فعاليت ضعيف كاربران برای تحقق انسجام اسلامی در فضای مجازی اظهار كرد: ما ايرانيان وابستگی به بيرون داريم و نمی‌آييم كاری انجام بدهيم و منتظريم تا ديگران كاری انجام بدهند و ما از روی آن كپی برداری كنيم.
محقق و پژوهشگر قرآنی:
در فضای مجازی يك حالت برزخی را كاملاً می‌شود ادراك كرد، و به همين دليل نبايد نوع ديگری از انسجام را در اين فضا جستجو كرد و بايد همان چيزی را كه در فضای واقعی ديده می‌شود در فضای سايبر و مجازی به يك نوع ديگر ادراك كرد
منصوری متذكر شد: برای رسيدن به انسجام اسلامی بايد در فضای مجازی الگو سازی و نمادسازی كنيم و نمادهايی را طراحی كرده و به عنوان نماد انسجام اسلامی برای كاربران اينترنت تعريف كنيم، همانطوری كه غربی‌ها با يك عروسك ساده مفاهيم مختلف را تعريف می‌كنند ما نيز در فضای مجازی دنبال نمادهايی برای انسجام اسلامی باشيم، بگرديم و پيدا كنيم و اگر هم چنين نمادهايی نيست ايجاد كنيم.
وبلاگ‌نويس «پرديس» تصريح كرد: هر نماد پشتوانه فرهنگی را به دنبال خود دارد و ما با ايجاد اين نمادها می‌توانيم پشتوانه فرهنگی غنی ايرانی و اسلامی خود را به تمام جهان بشناسانيم زيرا ما اولين تصويرسازان متحرك جهان هستيم.

سماموس از نگاه تاریخ نگاران

کوه سماموس(somamus) با ارتفاعی بیش از 3675 متر از سطح دریا ، مرتفع ترین کوه ناحیه غرب مازندران و شرق گیلان است. در گذشته در محدوده ولایت گرجیان تنکابن قرار داشت. اکنون اگر جواهرده را جزو جغرافیای مازندران بدانیم چنان که در طول تاریخ این گونه بوده است، سماموس شرقی در این ناحیه بزرگ ترین چکاد غربی مازندران خواهد بود که پس از علم کوه از بلندای بسیاری برخوردار می باشد.

روی این کوه بقعه امام زاده ای هست که دکتر منوچهر ستوده به پیروی از تاریخ نگاران پیشین و سفرنامه نویسان غربی که از این ناحیه دیدار داشته اند، آن را مدفن شاه یحیی ( کارکیا یحیی جان) از سادات کیایی ملاطی می داند و می نویسد:

ظاهرا این سیه سر همان سیه سر خرمه دشت است که روی کوه سماموس است. در این جا آستانه ای قدیمی است که باید گور کار کیا یحیی جان باشد.(از آستارا تا استارآباد ج 2 ص 414 و 415)

اما سید ظهرالدین اشاره ای به کوه سماموس نکرده و در این باره چنین می نویسد:

در این اوقات چنان رسانیدند که روز سه شنبه 29 صفر موافق با هفتم مهرماه قدیم ( سنه 884) از تقدیر سبحانی طایر روح پاک حضرت شاه یحیی از قفس جسمانی طیران نموده و بر کنگره " ارجعی الی ربک " بنشست . انا لله و انا الیه راجعون و مغفور مرحوم را بنا بر وصیت که کرده بود همان جا به گرجیان به موضعی مشهور و ملقب است به سیه سر دفن کردند.

آن گاه سید ظهرالدین بیتی به مناسبت حال آورده است:

عروس سپر از دل تابناک

ز طارم در افتاده بر روی خاک

(تاریخ گیلان و دیلمستان ؛ صص 4423 و 424)

رابینو نیز به همی کتاب استناد جسته و در سفر نامه خویش به مازندران و استر آباد می نویسد: شاه یحیی ، حاکم تنکابن و بردار سلطان محمد لاهیجانی که در سال 883 هجری وفات یافته است در گرجیان در محلی به نام سیا سر مدفون گردید.( سفرنامه مازندران و استرآباد ص 143)

رابینو ضمن مشاهده زیبایی کوه سماموس از فاصله دور در این باره می نویسد:

من راجع به کوهی به این نام (سماموس) تحقیقاتی کرده ام ولی اطلاعاتی به دست نیامد تا روزی که از کنار دریا در رانکو سفر می کردیم ، قله کوهی پوشیده از برف در پشت جنگل در سمت شمالی جاده نمودار شد، از راهنمای خودمان اسم آن کوه را پرسیدم گفت: سومام موز.

گفتم : یعنی کوه سمام؟

جواب داد: البته .

ما در ولایت خودمان کوه را موز می گوییم .( همان ص 226)

کوه سماموس به لحاظ ارفتاع زیاد و دیگر جاذبه طبیعی خاص خود هر سال مورد توجه بسیاری از کوهنوردان کشور قرار می گیرد. مردم رامسر که ساکن در جواهرده می شوند به بخش شرقی آن که لپاسر نام دارد و از زیبایی و طبیعتی بکر و آب و هوایی مطلوب برخوردار است ، سفر می کنند و مدتی را در کلبه های مسافرتی و مهمان پذیرهای کهن به سر می برند. آب سیاه آن به جهت کاربرد داوری مورد توجه است. دشت وسیع و آب فراوان به همه این امکان را می دهد که چند روزی نیز در زیر چادرهای مسافرتی از طبیعت آن جا به خوبی بهره گیرند.

از آن جایی که سرمای آن جا حتی در گرم ترین ماه های تابستان نیز زیاد است کوهنوردان می بایست همراه خود لباس های زمستانی به همراه داشته باشند.

برای دست یابی به این قله می توان از راه های چندی استفاده کرد. بهترین و کوتاه ترین راه همانی است که به تازگی ساخته شده و در حقیقت یک راه ماشین رو به شمار می آید. این راه از کهنه تنگدره جواهرده تا سماموس شرقی کشیده شده است.

راه های دیگر عبارت است جواهرده ، لپاسر و سماموس و یا رامسر ، جنت رودبار ، لپاسر و سماموس . این راه ها همگی از مشرق امکان دسترسی به بخش شرقی قله را به کوهنوردان می دهد . تنها راه شمالی قله راه رحیم آباد ، گرمابدشت، جوردشت و سماموس است که دسترسی به قله را از گیلان امکان پذیر می سازد.

کوه سماموس دارای رسوبات دریایی مانند صدف ها و گوش ماهی هاست . سنگواره های یافت شده از کوه نشان می دهد که در گذشته دریای تتیس آن را در بر می گرفت و یا ساحل آن بوده است.

در اشعار کهن محلی به این مطلب این گونه اشاره شده است:

سوماموسا سوماموسا سوماموس

آب دریا بمه اوجه بومانوس

یعنی :

ای سماموس که این اندازه بلندی

آب دریا تا آن جا آمد ولی از آن جا فراتر نرفته و در آن جا ماند و پیش روی نکرد.

پرواز به آشیانه(سفرنامه جمكران)

هر مسافری دوست دارد که به آشیانه و کاشانه خویش باز گردد. عشق به بازگشت است که انگیزه حرکت و تحرک هر دور از وطنی است تا به میهن خویش باز گردد. برخی از خانه ها و کاشانه ها خاص کس و شخصی است و برخی دیگر از یک وجه عمومی برخوردار می باشند و اختصاص به شخص و یا گروهی نداشته و همگان به گونه ای در آن شریک هستند. همگان احساس می کنند که آن جا از آن آنان است. احساس غربت نمی کنند و گاه حتی از خانه و آشیانه شخصی خویش بیش تر احساس تعلق به آن می کنند.

در روایت است که مکه خانه خداست و مدینه کاشانه پیامبر(ص) و کوفه شهر علی(ع) است. اما در این میان شهری است که کاشانه و آشیانه اهل بیت (ع) است. قم در روایات عش اهل بیت (ع) و خانه و آشیانه ی آنان شمرده شده است؛ از این رو هر کسی که احساس تعلقی به اهل بیت (ع) می کند، خود را در این شهر غریب احساس نمی کند و بر این باور است که در شهر خویش است. هر غریبی در هر شهری احساس غربت می کند اگر چه سال ها در آن روزگار گذارنده و با همه اشخاص و کوچه ها و پس کوچه هایش انس گرفته باشد با این همه احساس این بیگانگی و دور از وطن بودن در او هست. اما در شهر قم هر مسافر و رهگذری گمان می کند که در وطن مالوف خویش است و با کوی و برزنش انس و خوی دیرینه دارد.

شهر قم با اهل بیت (ع) و عشق و محبت ایشان آغشته و آمیخته شده است. در رگ هایش محبت در جریان است و در رود خشک و بی آبش عشق کوثر روان است. امروز همانند هر روز دیگر به این شهر که آشیانه و کاشانه همه دوست داران اهل بیت عصمت و طهارت است سر زدن به معنای رفتن به آغوش مادری است که دلواپس فرزند است. در این روزها به ویژه که با نام و یاد منجی بشریت آمیخته است رفتن به این خاک و بوم بازگشت به خویشتن خویش است. روزهای سال گذشته و ما از خانه دور افتاده ایم اکنون آهنگ رحیل به گوش می رسد و کاروان در کاروان به مقصد و مقصود عشق کجاوه بسته اند. هر کوی و برزن و هر گوشه ایران صدای الرحیل برخاسته است. هر عاشق مهدی و مهدویت آماده شده است تا خود را به خانه و کاشانه اهل بیت(ع) برساند و در آن دمی آرام گیرد و برای سالی و یا سالیانی دیگر توشه راه سیر و سلوک برگیرد.

همه با عشق اهل بیت (ع) این دردانه و یادگار آن خاندان هر وسیله ای را یافته به سوی آشیانه آنان که کاشانه ایشان نیز است پرواز می کنند.

وقتی از کویر می گذری می توانی گلدسته های طلایی را بنگری که در آسمان می درخشد. دست هایش در دو سو به آسمان دراز است و برای مردمانی که به نیازی به سویش شتافته اند دست به نیایش بر داشته است. این دست ها همواره بلند است و در آن حضرت(س) چشم به آسمان دارد. این را وقتی از بلندی های مشرف به ورودی قم نگاه کردم دیدم. آن جا در عوارضی آزاد راه قم تهران می توان دید که چگونه آن کریمه اهل بیت عصمت و طهارت (س) دست هایش را به آسمان بلند کرده است و نیاز نیازمندان را به پیشگاه ایزدی عرضه می دارد. سر طلایی اش مرا به یاد ستاره ای فرو افتاده از آسمان عشق الهی می اندازد. ستاره ای که می بایست در میان کروبیان به تهجد و عبادت می پرداخت اکنون در میان خاکیان آمده است تا دستگیره ایشان باشد. این حبل و ریسمان الهی است که به عشق انسان خاکی را به خدای آسمانی پیوند زده است. گاه گمانم می شود که خسته از این همه دوری است و می کوشد تا عرش الهی پرواز کند ولی با این همه دلواپس و دل تنگ این خاکیان است. این گونه است که این گوهر فریده دهر در میان کویر نشسته است تا هر تشنه خاکی را به آب کوثر هدایت خویش سیراب سازد.

هدف ما جمکران بود. با این همه گفتم دور از انصاف باشد که سری به این بانوی دو عالم نزنیم. هر چه باشد قم به نام او مزین است و این بانو یادگار مظلومیت فاطمه دخت گرامی پیامبر بزرگوار است. در روایت است که هر کس در جست و جوی قبر غریب فاطمه (س) است به قم برود و به یاد او آن قبر را زیارت کند. دیدار با این خانم همانند آن است که چشم در چشم فاطمه (س) دخت پیامبر(ص) کنی.

از همان جا به عشق این بانو حرکت کردم. خورشید بر گنبد زرین می درخشید و بازتاب نور زرین آن گنبد دور آسمان در این گنبد روحانی خدایی است که چشم را خیره می سازد. اکنون خورشید گنبد حضرت فاطمه معصومه(س) را برای وداعی دوباره می بوسد. زمان خداحافظی فرارسیده است و خورشید آهسته دست بوسی می کند و به آرامی دل به دیدار فردا کوچ می کند. شگفت آن که نخستین انوار خویش را هر روزه بر آن گنبد زرین خدایی می افکند و هر شب به عشق دیداری دوباره گونه های سرخش را می بوسد و می رود تا روزی دیگر.

دمی در کنارش می نشینم و عرض ادبی و نماز و نیازی می کنم. جمعیت هجوم آورده اند. فکرکنم امشب برای قمی ها جایی نباشد. دوستداران اهل بیت به خانه خویش آمده اند و چنان خوشحال و خندان هستند و سر از پا نمی نشناسند که نگو و نپرس. هر کس با عمه خویش سخن ها و داستان ها و حکایت ها و خواهش ها دارند. دست در دست و یا سر در آغوش او می افکنند. آن بانو با کرامت به سخن ها و درد دل ها و دلواپس هایی همه گوش دل می سپارد. هر کسی را وعده ای می دهد و یا امیدی در دل می افکند. بی گمان هیچ کس از این در دست خالی بازنگشته است. مگر می شود که کسی در خانه خویش چیزی نیابد و یا از عمه خویش چیزی نگیرد؟ عمه ای که بزرگوارانه آن جا نشسته و دل به همگان سپرده تا با ایشان باشد و نیازشان را روا سازد. امروز بار عام داده است و همگان از دوست و دشمن به این بارگاه شتافته اند و دست پر باز می گردند.

برای نماز مغرب به شبستان بزرگ امام خمینی (ره ) می رویم. دوست می داریم که در پس امام زمان(عج) نماز بخوانیم. می گویند پیش از آن که ستارگان در آیند امام نمازش را خوانده است. با طلوع ستاره ای امام (عج) به نماز می ایستد و با پیش از آن که آن جام زرین آسمان همگی رشته های زرین خویش را بر گیرد و شب را مهمان زمینیان کند غفلیه اش را نیز می خواند.

با انبوه نماز گزاران به یاد مهدی(عج) و به امامت وی به شاگردی از این مکتب اقتدا می کنیم و در ظاهر او را پیش نماز خویش قرار می دهیم و در باطن مهدی(عج) را به پیشوایی فرا می خوانیم. نماز که تمام می شود. با بانو دو عالم خداحافظی می کنیم. آخر مقصد و مقصود دیگری نیز داریم.

شهر قم به دو نام آمیخته است. نام های بلند و جاودانه ای که عشق همه عاشقان و محبوب همه دل هاست. نام بزرگواری دیگری که این شهر به آن سربلند است نام حضرت مهدی (عج ) است. قم را حضرت معصومه ای(ص) است و جمکرانی که به نام مهدی (عج) پا برجاست. این نام ها چون شهر قم ابدی و ازلی است. می گویند در علم جغرافیا که قم نخستین خاکی است که از زیر آب های دوران های گذشته بیرون آمده است. قطعه ای یک دست و تخت که هیچ گسلی ندارد و یک پارچه از آب در آمد. شیطان به این خاک طمعه کرد و خواست در آن جا ساکن شود. اما ندایی آسمانی او را از جایگاه ساختن در آن سرزمین باز داشت و به او ندا داد: یا ابلیس قم ! ای شیطان رانده شده در این خاک مشین و از آن جا برخیز که این نه آشیانه و کاشانه تو بلکه آشیانه و کاشانه اهل بیت (ع) از فرزندان آدم است.

ابلیس از این سرزمین رانده شد و جایی برای او نیست. این گونه است که دربی از درهای بهشتی به قم باز شد و عشق به اهل بیت (ع) دری به سوی بهشت گشت. محبت و عشق به اهل بیت(ع) و مهدی(عج) با این خاک آغشته است. هر گوشه از خاکش را بر گیری از آن سلامت دنیوی و اخروی می یابی . خاکش را می توان توتیای چشم ظاهر و باطن کرد. از این رو خاکش را تبرکی است و برکتی و مردگان در این خاک خفته را عذاب قبری نیست. هر کس به عذاب قبر دچار شود در این خاک عذاب قبر از او برداشته شود؛ زیرا خاکش را با عشق و محبت اهل بیت(ع) آمیخته و عجین کرده اند و این خاک به حرمت اهل بیت(ع) کسی را نمی آزارد؛ زیرا اهل بیت (ع) همه محبت و عشق هستند و بس و خداوند ایشان را به عشق به همگان ستوده است. آنانی که از خود می گذرند و به عشق الهی و وجه اللهی حتی به دشمنی که در جنگ به قصد کشتن و قتل ایشان آمده است و اکنون در بند و اسیر ایشان است رحم می کنند و از غذای خویش به ایشان می دهند و خود گرسنه سر به بالین می گذارند.(سوره انسان)

به سوی جمکران می رویم. جمکران را خاکی است شگفت و بزرگی است که قابل توصیف نیست. تو گویی بخشی از کویر است بی هیچ تمایزی . اما نمی دانم که میان کویر و عشق و محبت چه پیوندی است که در کویر قم و این بیابان های تشنه از آب، عشق و محبت در آن موج می زند. خاکش را بی گمان با عشق آمیخته است. من این را از چشم های دو میلیون زوار از پیر و کهن و برنا و جوان ، زن و مرد می خوانم.

از شهر معصومه تا جمکران مهدی اتوبوس هاست که همگان را به این جمع فرا می خواند. از هفت مسیر تا هشت بهشت راه است. اگر دوزخ را هفت در است بهشت را یک در افزون است. این هشتمین را خدا به عشق و محبت اهل بیت (ع) آفریده است. از این رو درب هشتم از دل باز می شود. ان للحسین فی قلوب المومنین لمحبه لاتبرد ابدا؛ برای حسین عزیز در دل های مومنان محبتی است که هر گز سرد نمی شود. محبت را گرما و سوزی است که در جان است . از این رو محبت را از مقوله گرمایی و کیفی دانسته اند که با آب وصال سرد و خنک می شود ولی عشق حسینی و محبت اهل بیت (ع) گرما و سوزی دارد که حتی با وصال نیز به سردی نگراید و همواره پا برجاست. حتی وصال این عشق و محبت را فروزان تر می سازد و گرمایش را دوچندان می سازد.

همه ما می خواهیم از این در هشتمین بهشت وارد شویم. هنگامی که سواری یکی از این اتوبوس ها می شویم دیگر جایی برای نشستن بلکه حرکت و جنب خوردن نیست. به هر زحمتی است خود را سرپا نگه می داریم. عشق و محبت ایشان همگان را به وجد آورده است و از هر گوشه ای زمزمه های عشق به گوش می رسد. یکی در دل صلوات می فرستد و آن دیگری با صاحبش زمزمه نیاز دارد و آن سومی اسیر دوری اوست. نیایش برای فرج و رهایی انسان به شکل فرج امام (عج) خود نمایی می کند. آن یکی تنها می داند که عزیز فاطمه و یوسف علی در چاه کنعان و یا در مصر غربت است. این می داند که هست و چون خورشیدی در پس ابر به همگان نور می رساند و جان می فشاند و ایشان را از شر و بدی نگه می دارد. آن دیگری می داند که هست و این جا با اوست و در همه عالم مانند نور خورشید می تابد و هر رشته ای از رشته های وجودش به یکی مدد می رساند. آن دیگری در این جا می جوید و آن دیگری در مکه . یکی امید امروز دارد و آن دیگری امید فرداهای دور و هر چند که خودش چهره به چهره او نکند که می داند او چهره در چهره اش دارد وگرنه او کجا و عشق مهدوی و اهل بیت (ع) کجا؟

یکی از آفریقا آمده و آن دیگری از چین و آن سومی از عراق . من حتی مردی را دیدیم که از واشگتن و نیویورک آمده بود. هازن را به عشق حسین گره زده بود و لنگان با عشق مسیح خود را به عشق مهدی(عج ) رسانده بود و شگفت آن که او مهدی (عج) بارها و بارها در همه جا دیده بود. نه تنها در جمکران یا در مکه بلکه در نیویورک و در قلب آن کاخ سیاه که به فریب و رنگ سپیدش کرده بودند.

دختر بچه ای در ته اتوبوس زمزمه فرج داشت و زنان دیگر نیز همراه او شدند. او کاروان زنان را رهبری یم کرد. با عشق و سوز می خواند و زنان را به گریه می انداخت. هر کسی شوری داشت و هر سری نیازی را می جست.

راه یک ربع را بیش از دو ساعت با ماشین پیمودن و آن هم ایستاده تنها به عشق ممکن شود. مردمان در پیاده روها می رفتند با عشق می دویدند و پا برهنه دل می سپردند. راه بس طولانی به زمزمه و زمزم عشق مهدی (عج) کوتاه می شد.

گروهی بزرگ گویی چند ساعت مانده به غروب به عشق مهدی از حریم حرم اهل بیت (ع) پای برهنه و پای پیاده سیر و سلوک می کردند تا خود را به حکم افضل الاعمال احمزها به سختی عشق را دریابند که هر چه سخت تر در مقصد شیرین تر و گواراتر است. بسیار شده است که راهی بس طولانی و سختی را پیموده ام و در هنگام رفتن خستگی مرا می آزرد ولی هنگامی که اکنون آن را به خاطره می آورم یاد شیرین آن جانم را به وجد می آورد. اینان این پابرهنگان خاکی پا در افلاک می نهند با این گام های کوتاه و بس دراز خویش . این زمزمه پسرم را به وجد می آورد و می خواهد از اتوبوس پیدا شود. زنان و کودکان و مردانی که پا برهنه در میان خاک گام به عشق بر می دارند و به محبت مهدوی(عج) راه دل می سپارند. گویی هر گام که بر می دارند در آسمان است هر چند که در میان خاک است که چشم را می آزارد و تن را معذب می دارد و گلو را می خارد.

پیاده می شویم همانند این ایشان در رود عشق به جریان می افتیم. از هر کجا آب و نان و غذا و شیرین است که تعارف می کنند. آن اندازه است که آدمی را به شگفت می دارد. باور کن سیرم . دیگر جایی ندارم. این را من و بردارم می گوییم . اما اصرار و پافشاری کودکان و نوجوانانی که به عشق ایستگاه های صلواتی را بنا نهاده اند را نمی توان نادیده گرفت . می نوشیم و می خوریم به عشق و سلامتی مهدی(ع) باشد که همیشه آن وجود بی مثال شاد و سلامت باشد.

جمکران را دیگر نمی توان شناخت. اگر در عظمت و بزرگی این قطعه از خاک تنها به ساختمان وبناهایش بسنده کنیم جز مسجدی بر آمده در کویر نیست ولی عظمت آن در مردمان بزرگ و عاشقی است که این جا به عشق دیدار و شادباش گرد آمده اند. بیش از دو میلیون نفر که هم چون پروانه ها به خانه و کاشانه خویش کوچ کرده و یا بازگشته اند. بازگشت به خویشتن خویش را می توان در این کویر یافت. ناظر بیرونی جز کویر و مسجدی نمی بیند که میلیون ها دیوانه را پروانه وار دور خویش گرد آورده است ولی عاشقان را حالی دیگر است. آنان را نه انبوه خاک برخاسته از زمین می آزارد و نه نگاه های شگفت دشمنان. پروانه وار به نماز عشق می ایستند. می کوشیم به هر جان کندنی است خود را به مسجد برسانیم . مسجدی که به حکم ولی عصر (عج) به حسن بن مثله فرمان داد تا به عشق مهدی(عج) ساخته شود و یادگاری باشد برای آنانی که می خواهند در عصر غیب کبرا به دیدار او برسند. این مسجد را حسن بن مثله در عصر و دوره غیبت صغرای آن حضرت ساخت. زمانی که هر از گاهی عاشقان او به طور مستقیم با او دیدار داشتند و یا از راه نواب اربعه به خدمت ایشان می رسیدند. آن گاه شیخ صدوق که خود به دعای آن حضرت به دنیا آمد و شیخ علی بن بابویه را به قدوم خود و اهل بیت عصمت را به علم و دانش خویش سربلند کرد بازسازی می شود. این مسجد را اگر نامی جز عشق مهدی نباشد همین بس کفایت کند که مردمان را به وحدت مهدوی می رساند. اگر خانه خدا مرکز توجه عالم به خداست و این مسجد جمکران را تنها همین یاد آور بودن آن امام همام بسنده است.

نمازی چون دیگران خواندیم و پای پیاده مسیری بس طولانی را باز گشتیم و این تنها به عشق بازگشتی دوباره بود که از آن مسجد جدا شدیم.

دلواپسم اما این دلواپسی من از تنهایی امت است و غربت امامی که در غیبت است. میلیون ها عاشق را چه شد که امامی غریب دارند. اگر ما منتظران واقعی اوییم کاری کنیم که آن حضرت از غربت غیبت به در آید و چشمان دل های عاشقان به جمالی بیافتد که همواره دلواپس مومنان و عاشقان خویش است. این دلواپسی من برخاسته از دلواپسی امامی است که در پس پرده غیب است. باز می گردم اما به کجا؟

به خانه و کاشانه ایی که از آن همگان است. قم شهر اهل بیت و کاشانه ای همه عاشقان ایشان. این گونه است که پروازی را امسال آغاز کردم و می کوشم تا سال دیگر دوباره در کنار این کاشانه بچرخم و کبوتر چاهی این حرم باشم تا سالی دیگر دوباره بر آشیانه ایشان فرود آییم.

به امید آن دیدار و آن هم نشینی در آشیانه عش ال الله .