twitter
    برای اینکه بدونید ، چیکار میکنم ، دنبالم کنید
دور بی‌پايان حوزه پژوهش‌های قرآنی

گروه خبرنگاران افتخاري / خلیل منصوری: وضعيت پژوهش‌های قرآنی در كشور به گونه‌ای است كه جدا از نيازهای اجتماعی انجام می‌شود و به مسايل اجتماعی و نظام زندگی مردم توجهی ندارد. بلاگر «سماموس» به نشانی http://khalil118.blogfa.com/ در مطلبی با عنوان «دور بی‌پايان حوزه پژوهش‌های قرآنی» به اين مسأله پرداخته است.


محاسبه و حساب‌رسی تنها به محاسبه نفس و تزكيه و خودسازی اختصاص ندارد، بلكه هر چيزی كه به نام پديده و امر وجودی شناخته می‌شود، بايد مورد بررسی و حساب‌رسی قرار گيرد تا كاستی‌های آن دانسته و علل و اسباب ايجاد و يا موانع تحقق كمالی آن شناخته شود. از اين رو، در هر مجموعه‌ای بخش‌هايی به عنوان نظارت و ارزيابی ايجاد می‌شود تا به آسيب‌شناسی هميشگی بپردازد.

آسيب‌شناسی حتی در حوزه امور اجتماعی و سياسی مطلوب است به گونه‌ای كه از سوی مجالس كشورها گروه‌های تحقيق و تفحص برای آسيب‌شناسی مسايل مربوط به يك حوزه مأمور می‌شوند. در آموزه‌های قرآنی مسأله به شكل امر به معروف و نهی از منكر و ساز و كارهای ديگر خود را در همه حوزه‌ها تحميل می‌كند و چيزی بيرون حوزه نظارت و ارزيابی و آسيب‌شناسی قرار نمی‌گيرد.

در حوزه پژوهش‌های قرآنی نيز نيازمند آسيب‌شناسی با نگاهی به وضعيت موجود و مطلوب انجام می‌شود تا ضمن شناخت وضعيت موجود، ظرفيت‌سنجی و نيازسنجی، عوامل و موانع باز دارنده به روشنی دانسته شود و برای درمان درد و راهكارهای برون رفت از آن تدبر و برنامه‌ريزی صورت پذيرد.

آسيب‌شناسی‌پژوهش‌های‌قرآنی‌موجود
در حوزه پژوهش‌های قرآنی نيز نيازمند آسيب‌شناسی با نگاهی به وضعيت موجود و مطلوب انجام می‌شود تا ضمن شناخت وضعيت موجود، ظرفيت‌سنجی و نيازسنجی، عوامل و موانع باز دارنده به روشنی دانسته شود و برای درمان درد و راهكارهای برون رفت از آن تدبر و برنامه‌ريزی صورت پذيرد.

با توجه به اين رويكرد نگاهی گذرا به حوزه پژوهش‌های قرآنی می‌شود تا آسيب‌ها و كاستی‌های اين حوزه دانسته شود و در صورت امكان پس از بيان توصيفی وضعيت موجود و تحليل علل و عوامل، توصيه و راهكارهای برون رفت از مشكل بيان شود.

وضعيت كنونی

با نگاهی به وضعيت موجود در حوزه پژوهش می‌توان به صراحت و روشنی گفت كه پژوهش‌های قرآنی، با بحران‌های چندی در حوزه‌های مختلف رو به روست. كارها و توليدات فرهنگی كه به عنوان بروندادهای پژوهشی از آن ياد می‌شود يا بازخوانی نوشته‌ها و تحقيقات گذشتگان است و يا گردآوری و تدوين مجدد در شكل و ساختار همراه با ادبيات نوين است. در هيچ از يك از بروندادهای اين حوزه نمی‌توان عنوانی را يافت كه با توجه به اهداف پژوهشی بايد، انجام شود.

به سخن ديگر، اهداف پژوهشی در حوزه قرآن می‌بايست با توجه به راهبردها و رويكردهای كلان و اساسی تعريف و تبيين شود كه قرآن خود برای خود تعريف كرده است. از آن جايی كه قرآن كتاب زندگی و هدايت است بايد پژوهش‌هايی كه در آن انجام می‌شود در راستای راهبرد و رويكرد كلان آن انجام گيرد. در حال حاضر بيشتر پژوهش‌ها با نگاه (شناخت برای شناخت) همانند (هنر برای هنر) انجام می‌شود. اگر ما سياست‌های حوزه‌های علميه كه تاكنون متكفل اساسی در پژوهش‌های قرآنی بوده است، در پيش و پس از انقلاب بررسی كنيم به اين مطلب می‌رسيم كه تفاوت در عملكرد حوزه به دو شكل دور مصرح و دور غير مصرح و مضمر بوده است.

پيش از انقلاب اسلامی سياست آموزشی حوزه‌ها بر اين پايه بنياد نهاده شده بود كه آموزش‌ها برای تربيت مدرس و يا مبلغ دين بوده است. شخصی كه وارد حوزه می‌شد اگر قابليت داشت آن اندازه تحصيل و تحقيق می‌كرد كه بتواند مدرس و در نهايت مجتهد و مرجع شود و اگر ناتوان بود به ميان مردم برای تبليغ می‌رفت. آموزش برای آموزش اصل در حوزه بود كه نمادی از دور مصرح است. اين نظام آموزشی هرگز نمی‌توانست در حوزه‌های مختلف علوم دينی تأثيرات مطلوبی به جا بگذارد. آموزش برای آموزش بروندادی جز اين نداشت كه شخص همان چيزهايی كه ديگران به او آموخته بودند با حواشی بيشتر به ديگری منتقل كند. اين گونه است كه هر ساله بر حواشی كتاب درسی افزوده می‌شد و گاه اين حواشی به اندازه‌ای بود كه خود به صورت كتاب مستقل چاپ و منتشر می‌شد. فارغ‌التحصيلان حوزوی حاشيه‌نويسان قهاری بودند و در پيچ آن به توانايی‌هايی دست يافته بودند كه می‌توانستند صدها جمله بيش از متن نوشته را حتی در حاشيه يك متن نويسند كه به شكل اشكال هندسی زيبا خودنمايی می‌كرد. اين گونه است كه متن از دست می‌رفت و حاشيه بر حاشيه افزوده می‌شد تا جايی كه برخی بيداردلان فرياد بر می‌آورند عليكم بالمتون لا بالحواشی؛ بر شماست كه به متن توجه داشته باشيد نه حواشی آن. نتيجه چنين وضعيتی جز تكرار پيش گفته‌ها با كمی تغييرات كم تأثير و يا بی‌تأثير و گاه گمراه كننده نبود.

اين مشكل در حوزه تفسير به شكل ديگر و حادتری كرد می‌كرد، زيرا حوزويان بر اين باور بودند كه روايات اهل بيت (ع) برای ايجاد نظامی كامل برای زندگی كفايت می‌كند و اگر كسی بخواهد خود مستقيم به سراغ قرآن برود گرفتار تفسير به رأی می‌شود كه جز گمراهی و شقاوت و بدبختی ثمری ندارد. بنابراين تفسير خود به طور كامل از دور خارج می‌شود و به جای آن اصول فقه يكه تاز ميدان می‌شود تا دست فقها را باز نگه دارد. تفسير قرآن نيز در مسأله و مشكل متن و حاشيه گرفتار بود و آن دسته از افراد كه با جان‌فشانی و ابراز علاقه به ساحت قرآن به آن حوزه وارد می‌شدند با بی مهری و قطع شهريه و يا كمك‌های مردمی مواجه و از اعتبار اجتهاد و مرجعيت می‌افتادند و اگر تلاشی می‌كردند نتيجه جز همان متن و حاشيه نبود كه تكرار يك بيماری در حوزه ديگر بود.

وضعيت‌موجودپژوهش‌های‌قرآنی
با نگاهی به وضعيت موجود در حوزه پژوهش می‌توان به صراحت و روشنی گفت كه پژوهش‌های قرآنی، با بحران‌های چندی در حوزه‌های مختلف رو به روست. كارها و توليدات فرهنگی كه به عنوان بروندادهای پژوهشی از آن ياد می‌شود يا بازخوانی نوشته‌ها و تحقيقات گذشتگان است و يا گردآوری و تدوين مجدد در شكل و ساختار همراه با ادبيات نوين است.

پس از انقلاب اسلامی سياست راهبردی حوزه در بخش آموزش با كمی تغيير مواجه شد. حضور حوزويان در راس نظام و بخش‌های كليدی موجب شد تا انديشه‌ای هم‌چون انديشه ايجاد آغازين دانشگاه به سراغ حوزويان و راهبران آن بيايد و آن اين بود كه می‌بايست كادرسازی و تأمين منابع انسانی بخش كليدی نظام را در دست گيرند. از اين رو آموزش گرايش شديدی به تخصصی شدن درحوزه‌هايی گرفت كه بخش منابع انسانی را تأمين می‌كرد. آموزش قضات نخستين اقدام دستگاه آموزشی حوزه بود كه نتيجه آن روحانيونی بود كه می‌بايست در مسند قضاوت می‌نشستند. بعدها بخش‌های ديگر نيز به اين افزوده شد. با اين تفاوت كه مسأله در اساس تغييری نكرده بود. آموزش برای آموزش هنوز اصل در حوزه بود و تنها بخشی كه می‌توان به آن بخش دانشگاهی حوزه نام گذاشت برای كادرسازی به ميدان آمد. از آن جايی كه دانشگاه به مبلغان ماهر و خوبی نياز داشت تا مباحث عقيدتی را به خوبی القا كند بخش تخصصی تبليغ با رويكردی اين چنين در عمل پديد آمد هر چند كه ممكن است گفته شود اهداف ديگری در نظر بوده است. اين بخش نيز به نظر می رسد كه نگاهی كاركردگرايانه دارد و تنها برای تامين منابع بخش ديگر از نظام پديد آمده است.

بخش ديگری كه به تازگی پديد آمده است رهايی از مهجوريت قرآن از حوزه‌های علميه شيعی بود. با اين رويكرد كه بتوانند دوباره قرآن را به متن زندگی باز گردانند. اما كدام بخش را ؟

در آموزش‌های كنونی رويكرد كاركردگرايانه آن به خوبی مشخص است. آموزش كسانی كه بتوانند در دانشگاه و مراكز آموزشی دولتی به آموزش بپردازند. اين گونه است كه باز مسأله پيشين خودنمايی می كند و به شكل ديگر آموزش برای آموزش هدف قرار می‌گيرد.

اين‌ها بخش‌هايی است كه حوزه قرآن و حوزه های علميه در وضعيت كنونی با آن درگير هستند.

مشكل كجاست

به نظر می‌رسد كه مشكل در فهم جايگاه و ارزش و اعتبار قرآن در حوزه زندگی بشر است. بر خلاف آن چه قرآن برای خود تبيين می‌كند حوزه و يا ديگر كسانی كه در حوزه آموزش علوم دينی (از جمله قرآن) هستند، نظر ديگری نسبت به جايگاه قرآن دارد هر چند كه اين را به زبان نمی آورد ولی در عمل نشان می‌دهد.

اصولا رويكرد حوزه‌های علميه به علوم دينی و حتی فقه رويكردی خلاف و نادرست است. در تمام آموزش‌ها و خروجی‌ها حتی در فقه زندگی به معنا و مفهوم محدود و خاص مراد است. در تحليلی كه شهيد محمدباقر صدر از وضعيت فقه (كه همين مسأله در قرآن و تفاسير قرآنی نيز مطرح است) می‌دهد به اين نكته مهم اشاره می‌كند كه رويكرد كلان فقه به فقه فردی و نه اجتماعی است. از اين رو فتاوا رنگ و روی احتياط به خود می‌گيرد كه قابليت اجرايی ندارد؛ زيرا نظام نيازمند قانون است و قانون نيازمند صراحت قانونی است كه با حوزه احتياط نمی تواند جمع شود. با انديشه و رويكرد فقه فردی نمی‌توان جامعه را اداره كرد و برای مسايل و مشكلات آن راهكارهايی فقهی ارايه داد.

مشكل‌های‌پيش‌رودروضعيت‌پژوهش‌های‌قرآنی‌كشور
اصولا رويكرد حوزه‌های علميه به علوم دينی و حتی فقه رويكردی خلاف و نادرست است. در تمام آموزش‌ها و خروجی‌ها حتی در فقه زندگی به معنا و مفهوم محدود و خاص مراد است. در تحليلی كه شهيد محمدباقر صدر از وضعيت فقه (كه همين مسأله در قرآن و تفاسير قرآنی نيز مطرح است) می‌دهد به اين نكته مهم اشاره می‌كند كه رويكرد كلان فقه به فقه فردی و نه اجتماعی است. از اين رو فتاوا رنگ و روی احتياط به خود می‌گيرد كه قابليت اجرايی ندارد...

تغيير در رويكردها در حوزه آموزش و پژوهش از اين رو ضروری است كه قرآن برای خود كاركرديی در همه حوزه‌های حتی نظام اجتماعی و سياسی تعريف می‌كند از اين رو می‌بايست با اين رويكرد به حوزه آموزش و پژوهش قرآنی رفت.

مشكل آن است كه آموزش در حوزه‌های دينی همراه با رويكرد ورود متن و بازتاب‌های آن به زندگی مردم و جامعه نيست. بسياری از تحقيقات و پژوهش‌هايی كه انجام می‌شود با توجه به نوع آموزش و سياست‌های آموزشی، پژوهش‌هايی است كه به شكلی بازتاب همان انديشه آموزش برای آموزش است. پژوهش‌گر حوزه قرآنی می‌كوشد تا به علوم قرآنی توجه كند و آن را بشناسد و برای آن بخش تحقيق و پژوهش داشته باشد. بازخوانی ميراث قرن هفتم سيوطی و يا قرن دهم و باز نگارش و باز و باز تنها همان حواشی‌ای است كه بر متن نگاشته می‌شود تا متن خود گم شود.

می‌گويند برای از ميان در كردن موضوع از متن زندگی می‌بايست آن را مورد توجه قرار داد با اين نگاه كه به مسايل جانبی آن اهتمام ورزيد. اگر گلی هدف باشد بايد آن اندازه آب نما و طرح‌های رنگارنگ در كنار اين گل قرار داد كه گل خود محو شود و به جای متن حاشيه ديده شود. در نمايشگاه قرآن اين را می‌توان به خوبی لمس كرد. اين گونه است كه متن هست ولی در ميان حاشيه‌ها گم می‌شود و آن كه اصل است به فرع و آن كه متن است به حاشيه تغيير شكل و ماهيت می‌دهد.

پژوهش در حوزه علوم قرآنی خوب است ولی اگر اين پژوهش بر متن چيره شود آن كه آيا زدودن مهجوريت قرآن است يا افزايش مهجوريت در ميان تزيين‌هايی حاشيه‌ای.

آموزش‌های كنونی با مشكل جدی ديگری مواجه است. آموزش در حوزه‌های علميه به گونه‌ای است كه پژوهش در آن يا اصلا" حضور ندارد و يا برای رفع مسئوليت است. پژوهش‌های صورت گرفته كه آن اندازه در بوق و كرنا می‌شود پژوهش‌های سست و ناكارآمدی حتی در همان حوزه پژوهش برای پژوهش است. شايد آفت مدرك‌گرايی دامن‌گير بسياری از اين پژوهش‌گرهای حوزوی از جمله حوزويان قرآنی شده باشد. اين افزون بر درد بی درمان گم شدن هدف از پژوهش در همه صحنه‌های پژوهش‌های انسانی است.

مشكل اساسی ديگری كه می‌توان در حوزه پژوهش‌های قرآنی برشمرد عدم تغيير در زوايه ديد در حوزه برنامه‌ريزی آموزشی و پژوهشی است. در همه برنامه‌ريزی‌های آموزشی و پژوهشی قرآن به عنوان موضوع ای از موضوعات آموزشی و تحقيقاتی است نه موضوع برای رجوع به عنوان كتاب هدايت و راهنمای زندگی بشر.

از اين روست كه هيچ خروجی متناسب با كاركردهای قرآنی در حوزه آموزش و پژوهش وجود ندارد و آن چه برای قرآن نگاشته می‌شود همانند قرار دادن متن در حاشيه است.

چه بايد كرد؟

به نظر می‌رسد كه مهم‌ترين عامل در حوزه علوم دينی به ويژه فقه پژوهی و قرآن پژوهی قرار گرفتن فقه و قرآن به عنوان موضوع و هدف است؛ در حالی كه فقه و قرآن خود ابزاری برای امر مهم ديگری است كه آن بهره‌مندی از آموزه‌های فقهی و قرآنی در زندگی بشر در همه ابعاد و زوايا و بخش‌هاست. اگر اين زوايه ديد تغيير نكند همواره ما با دور مصرح و يا غير مصرح پيشين مواجه ايم و قرآن نه تنها از زندگی بيرون می‌رود و تنها به شكل نمادين و نمايشی و نمايشگاهی باقی می‌ماند بلكه همانند فقه كاركرد خود را از دست می‌دهد و به حاشيه رانده می‌شود. (البته تلاش‌های افرادی چون امام خمينی و شهيد صدر و مانند ايشان حوزه فقه را دست كم تا اندازه از اين وضعيت بيرون آورد)

بنابراين می‌بايست در نگاه خود به قرآن و اهداف نزول آن تجديدنظر كنيم.

چه بايدكرد؟
به نظر می‌رسد كه مهم‌ترين عامل در حوزه علوم دينی به ويژه فقه پژوهی و قرآن پژوهی قرار گرفتن فقه و قرآن به عنوان موضوع و هدف است؛ در حالی كه فقه و قرآن خود ابزاری برای امر مهم ديگری است كه آن بهره‌مندی از آموزه‌های فقهی و قرآنی در زندگی بشر در همه ابعاد و زوايا و بخش‌هاست...

با تغيير در اين مسأله ممكن است كه نظام آموزشی و پژوهشی ما تغيير كند و آموزش برای اين انجام شود كه قرآن در متن زندگی مردم حضور جدی داشته باشد و در تمام برنامه‌ريزی و دست‌يابی به درمان و راهكار مودر توجه قرار گيرد.

اگر اين مسأله حل شود و نظام آموزشی با نگاه جديد برنامه‌های خود را بازنويسی كند گام ديگری نياز است و آن توجه به پژوهش در هنگام آموزش است كه حوزه‌های علميه در حال حاضر فاقد آن است و اگر نباشد محسوس و ملموس نيست.

گام ديگر آن پژوهش‌هايی كه انجام می‌شود با توجه به مسأله باشد. مراد از مسأله در اين جا همان چيزی است كه شهيد مطهری از آن به نام درد ياد می‌كند. پژوهش قرآنی اگر بخواهد مفيد و كاربردی باشد می‌بايست هم پژوهشگر آن دارای مسأله باشد و هم موضوع پژوهشی دردی از دردهای اشخاص و يا جامعه و يا نظام كشوری و يا جهانی باشد.

مطهری انسان را به كسی تعريف می‌كند كه صاحب درد باشد و مسأله خود و ديگران را درك كند و احساس آن را در خود بيابد. آن گاه است كه خود برای دردی كه در خود می‌يابد اقدام می‌كند.

بنابراين دردشناس بودن محقق و نيز در جست و جوی درمان رفتن، همانی است كه از آن به مسأله ياد می‌شود. در پژوهش‌های كنونی مسأله، مسأله نيست بلكه موضوعی برای تحقيق و پژوهش است كه می‌بايست انجام شود.

جامعه به اصطلاح قرآنی امروز...
رويكرد پژوهش برای پژوهش و يا آموزش در مقطع دكترا بزرگ‌ترين آسيب را به جامعه وارد می‌سازد، فرصت‌ها و هزينه‌هايی كه از دست می‌رود و دردهايی كه بی درمان می‌ماند و قرآنی كه هم‌چنان مهجوريت خويش را در جامعه به اصطلاح قرآنی دارد...

تحقيقات و پژوهش‌های كنونی حتی در مقاطع عالی چون دكترا موضوع هستند نه مسأله. از اين رو ست كه از خصصيه دكترين برخوردار نيستند و صاحب نظريه در جست و جو حل مسأله و دردی از دردهای خود و اجتماع بر نيامده است. رويكرد پژوهش برای پژوهش و يا آموزش در مقطع دكترا بزرگ‌ترين آسيب را به جامعه وارد می‌سازد. فرصت‌ها و هزينه‌هايی كه از دست می‌رود و دردهايی كه بی درمان می‌ماند و قرآنی كه هم‌چنان مهجوريت خويش را در جامعه به اصطلاح قرآنی دارد.

اميرمؤمنان (ع) می‌فرمايد كه قرآن صامت و ساكت است پس از او بازجويی كنيد و به نطقش آوريد. استنطاق به معنای به نطق در آوردن اين گونه است كه با مسأله و درد به سراغ قرآن رفته و از وی راهكار دردهای اجتماعی و فردی خويش را بجوييم اين گونه است كه قرآن به مقام و جايگاه اصلی خويش باز می‌گردد و نقش هدايتی خويش را ايفا می‌كند و مهجوريت معنا و مفهوم خود را از دست می‌دهد. پژوهش‌های قرآنی می‌بايست با شناخت درد و برای درمان درد باشد. پژوهش‌گر می‌بايست با مسأله به سراغ قرآن برود و او را به نطق آورد و رهكارهايی هدايتی آن را بشناسد و به جامعه و مردم ارايه دهد.

اين‌ها نمونه‌های كوچك از دردی بزرگ است كه بخش‌های ديگر آن به علل ناگفته مانده است.