صدام و سنت هاي الهي در پاداش مجرمان در دنيا
دنيا در نگره قرآني ، مكان استقرار و تختگاه خلافت انساني است . انسان در اين دنيا كه در اصطلاح و نگره فقهي اسلام از آن به سرا و خانه تكليف ياد مي كنند مي بايست با تلاش و مجاهدت بسيار، ظرفيت ها و توانمندي هايي را كه در او سرشته شده ، به فعليت رساند و در يك فرآيند خود را بسازد. به اين معنا دنيا سراي انسان سازي است و اين ماده خام خاكي در فرآيندي جانكاه و سخت و دشوار قوا و توانمندي هايي كه در اصطلاح قرآني از آن به اسماي الهي ياد مي كنند به شكل و قالبي درخور يا زشت و پليد در مي آورد. از اين رو مي تواند از فرشتگان و هر آفريده ديگري كه در آفرينش است برتر گردد و يا از همه آنان فروتر شود و چون چارپايان و كم تر از ايشان در آيد.
در نگره قرآني انسان به جهات وجود عوامل و قواي متضاد و متناقض مي تواند از غريزه و يا غرايزي بهره برد كه او را در مقام فجور مي نشاند ويا بهره برداري از فطرت و غرايزي ديگر كه در او سرشته شده مي تواند به مقام متقين وارد و بر هستي فخر فروشد. دنيا از چنين جايگاه مهم و بلند و بزرگي برخوردار است . از آن رو آزمون (فتنه) و بلا و ابتلا امري طبيعي است تا انسان در چالش با خود و پيرامون بتواند آن ظرفيت ها و توانمندي هايش را به فعليت در آورد.
دنيا از ويژگي و خصايص ديگري نيز برخوردار است كه يكي از آن ها كه مورد نظر ما در اين نوشتار است خصلت كنش و واكنش است. به اين معنا كه هر فعل و كنش ما در اين دنيا از خود آثار مثبت و يا منفي به جا مي گذارد و واكنش و عكس عملي از خود بروز مي دهد. سنت كنش و واكنش به تعبير قرآني به معناي قانون هاي طبيعي است كه بر جهان و جامعه و تاريخ حاكم است.
سنت در اين اصطلاح ، اصول كلي حاكم بر نظام هستي است كه در تشريع و تكوين جاري مي شود. بنابراين قانون و سنت الهي مانند قانون جاذبه و يا ديگر قوانين طبيعي امري است كه نمي توان از آن گريخت. انسان وقتي به اختيار و يا به اجبار زهري را مي خورد به طور طبيعي بدن نسبت به آن واكنش نشان مي دهد و اگر از پادزهر بهره نبرد، مي ميرد. اين قانون و سنت الهي است كه بر هستي جاري است. قوانين و سنت هاي ديگري نيز وجود دارد كه بر جامعه به عنوان يك پديده و تاريخ انساني جاري است.
سنت هاي الهي در پاداش و كيفر هر چند كه در تبيين قرآني به گونه اي است كه پاداش و كيفر به جهاتي در آخرت و جهان و سراي ديگري تحقق خواهد يافت و اين سرا ظرفيت اجراي مكافات و پاداش اعمال آن را ندارد و يا خدا نمي خواهد كه امر مكافات و پاداش و كيفرها به اين سرا آورده شود، ولي با آن كه چنين است و ادله فراواني را قرآن و يا پيامبر براي اين تاخير مكافات بيان مي كند ، با اين همه بخشي از پاداش ها و كيفرها ( مكافات ) در همين دنيا انجام خواهد شد. البته تعبير به مكافات به جهت آن كه بيانگر همساني ميان عمل و عكس العمل و كنش و واكنش است ، واژه اي نارساست ؛ زيرا بسياري از اعمال و كنش ها به گونه اي است كه دنيا ظرفيت و امكان تكافو و همساني را ندارد. كسي كه جنايات بسياري را مرتكب مي شود و اعمال خلاف و بزه هاي زيادي را انجام مي دهد با كشتنش نمي توان مدعي مكافات او شد.
قرآن تصريح دارد كه رحمت و مهرباني خداوند بر خشم و غضب او پيشي گرفته است و اين كه نمي خواهد و اراده نكرده است تا در اين دنيا كه دنيا تكليف است به مجازات بدكاران و پاداش دهي به نيكان بپردازد. در بياني ديگر مي فرمايد: اگر بخواهيم مردمان را بر گناهانشان مجازات كنيم جنبده اي بر زمين نمي ماند. از سوي كافران و مشركان را سرزنش مي كند كه چرا به عذاب خواهي و تعجيل آن روي آورده اند و از خدا و پيامبرش درخواست عذاب استعجالي در دنيا را دارند.
قرآن بيان مي كند كه هدف از تاخير در عذاب اين است تا رحمت بر ايشان تمام گردد( كهف آيه 58). با اين همه برخي از پاداش ها و كيفرها در اين دنيا انجام مي گيرد تا از سويي عاملي براي دلگرمي نيكوكاران باشد و از سوي از گسترش دامنه فساد و تباهي به همه جامعه و اهل زمين جلوگيري نمايد. به سخني پيشي گرفتن كيفر از آن روست تا غده سرطاني و بدخيمي را بگيرد كه دامنه آن روز به روز گسترش مي بابد و ديگر اعضاي سالم را نيز بيمار مي سازد .
اين كيفرها و پاداش ها كه در دنيا صورت مي گيرد به دو دسته تشريعي و تكويني دسته بندي مي شود. پاداش ها و كيفرهاي تشريعي آن دسته از پاداش و كيفرهايي هستند كه در قالب قانون تنظيم و تدوين شده است و به صورت حدود و تعزيرات به آن عمل مي شود. مانند حد قصاص و سرقت .
كيفرها و پاداش هاي تكويني همان چيزي است كه به عنوان سنت و قانون الهي كنش و واكنش از آن ياد شده است. در اين نوشتار بيشترين تلاش آن است تا اين بخش اخير شناسايي و تبيين گردد.
پاداش ها و كيفرهاي تكويني به صورت تسبيي و ايجاد اسباب و لوازم انجام مي شود. اين ها به صورت ها و سازوكارهايي متفاوت و مختلف پديد مي آيند و تاثير مي گذارند. از آن جايي كه دنيا مكان كشت و داشت است نه برداشت نهايي و كامل نمي توان اميد داشت كه همه آن چه رخ داده است در آن بازتاب نمايد ولي بخشي از آن به جهاتي بروز و ظهور مي كند. به عنوان نمونه سنت الهي در پاداش اين است كه اجر و مزد كسي را كه ايمان به خدا نداشته و يا به آخرتي باور ندارد ، در همين دنيا بدهد: هر كس پاداش دنيا را بخواهد چيزي از آن به او خواهيم داد و هر كس پاداش آخرتي بخواهد از آن به او در همين دنيا مي دهيم و به زودي سپاسگزاران را پاداش خواهيم داد.( آل عمران ، آيه 145)
و نيز مي فرمايد: كسي كه كاشته آخرت را خواهان باشد به او بركت مي دهيم ( در دنيا) و بر فرآورده اش مي افزاييم و آن ها كه تانها كشت دنيا را مي خواهند بخشي از آن چه را خواهانند به آنان مي دهيم ولي در آخرت هيچ بهره اي ندارند.(شورا آيه 20) زيرا اين دسته اخير باوري به آخرت نداشته و كسي كه ايماني به رستاخيز ندارد خواهان آخرت نخواهد بود و انتظاري از او نمي رود پس خدا نيز تنها در همين دنيا به او پاداش اعمال خوبش را مي دهد.
در جاي ديگر مي فرمايد: كساني كه تنها زندگي زودگذر دنيا را مي خواهند آن اندازه را كه بخواهيم و براي هركس اراده كنيم فوري در اين دنيا به او مي دهيم و سپس دوزخ را براي او قرار مي دهيم ... ( سوره اسراء آيه 18 تا 30)
به هر حال به اشكال مختلف پاداش و كيفر، افزون بر نوع تشريعي آن به صورت تكويني در دنيا پديد مي آيد و برآيند آن اين است كه سنت و قانون الهي بر تحقق چنين سنت هايي است. اين پاداش ها و كيفرها كه به عنوان سنت در جامعه و تاريخ و هستي جريان مي يابد، به صورت فردي و اجتماعي يا فردي و جمعي و نيز به صورت مادي و معنوي خواهد بود. به عنوان نمونه پاداش هاي چون راهيابي براي حل مشكلات (يجعل لكم فرقانا) افزايش محبوبيت اجتماعي ، افزايش طول عمر و تاخير در اجل مسمي و معلق ، وجاهت اجتماعي و افزايش بركات و خيرات ( مريم آيه 96 و نيز يوسف آيه 54 و نيز كهف ، 84 و نيز طلاق آيات 2 و 3) از جمله پاداش هاي تكويني است كه در اين دنيا تحقق مي يابد.
اما كيفرهاي دنيوي كه به صورت تكويني تحقق مي يابد و بخشي از كيفرهاي الهي است مي توان به عذاب هلاكت، سختي ، فساد ظاهري ، نكال ، تنگي در روزي ، استدراج و امهال اشاره كرد.
هدف از اين گونه پاداش و كيفرها مي تواند بيداري خود و يا ديگري و تشويق و ترغيب و تربيت انسان ها باشد. قرآن درباره كيفرها به مساله بيداري ديگري در مساله فرعون و غرق و هلاكت او و لشكريانش اشاره مي كند .
در آيه ديگري درباره عذاب دنيوي مي فرمايد: ما آنان را به عذاب نزديك دنيوي پيش از عذاب بزرگ تر اخروي مي چشانيم شايد باز گردند.( سجده آيه 21)
علامه طباطبايي در باره اين مساله مي نويسد: چون كه هدف از چشاندن عذاب ، برگشت آنان به سوي خدا به وسيله توبه و انابه مي باشد ، پس مراد از عذاب نزديك همان عذاب هاي دنيوي است كه به منظور ترساندن و انذار بر آنان فرو فرستاده مي شود تا به سوي خدا توبه كنند و بازگردند و منظور از آن عذاب استيصالي و عذاب هايي نيست كه پس از مرگ محقق مي شود. در اين صورت مراد از عذاب اكبر روز قيامت است . ( تفسير الميزان ، ج 16 ص 264)
آيات ديگري چون آيه 41 سوره روم و آيه 94 سوره اعراف نيز چنين اهدافي را براي پديده و سنت كيفر دنيوي بيان مي دارد.
بلاهاي آسماني و زميني هم چون زلزله ، صاعقه ، توفان ، سيل هاي بينان كن و خشك سالي ها نمونه اي از اين كيفرهاي تكويني است.
كيفرهاي تكويني هويتي حقيقي دارد و آثار وضعي همان گناهان است ؛ يعني رابطه علت و معلولي با گناهان دارد ؛ هر چند كه فهم انسان از درك آن رابطه علي و معلولي عاجز و ناتوان است.
فرعون و صدام نمونه هايي هستند كه خداوند مرگ ايشان را عبرت و پند ديگران قرار داده است. به نظر مي رسد كه صدام نمونه امروزي فرعون است كه همه خصوصيات استكباري فرعون تجسم و تجسد بخشيده است. صدام همانند الگوي خود مردان را مي كشت و زنان را به هرزگي مي فرستاد و كودكان را در شكم مادرهايشان به قتل مي رساند. جامعه طاغوت صدام چنان بود كه كسي را ياراي مخالفت نبود. مومن آل صدام را به بهانه اي بر سر دار برد و شهيد صدر را به فجيع ترين وضعي كشت. در يك حركت وحشيانه فرعوني مردمان حلبچه را با بمب هايي شيميايي از هستي ساقط كرد. شهرها و آبادي ها بسوخت و دل هاي مردمان خون كرد. دعوي باطل كرد و خود را خدايگان عراق فرض كرد. امنيت و آسايش را از مردمانش و ديگران سلب كرد. اگر به خصلت هاي فرعوني صدام با توجه به مستندات و روايات و فيلم ها بنگريد به خوبي مي توانيد دريابيد كه چرا اين مرد را اين گونه خدا بر دار كرد تا عبرت آيندگان گردد و بوش ها و هتلرها و يزيدها و فرعونيان زمان به خود آيند و ديگر همان راه رفته را نروند و آزموده را نيازمايند.
ا

0 نظرات:
ارسال یک نظر