twitter
    برای اینکه بدونید ، چیکار میکنم ، دنبالم کنید
ارايه صدها مقاله قرآنی در پايگاه اينترنتی «سماموس»

گروه خبرنگاران افتخاري / خلیل منصوری: پايگاه اينترنتی «سماموس» فعاليت مجدد خود را با ارايه صد‌ها مقاله قرآنی در حوزه‌های مختلف علوم و معارف قرآن از روز گذشته آغاز كرده است.

به گزارش خبرنگار افتخاری خبرگزاری قرآنی ايران (ايكنا) در قم، پايگاه اينترنتی «سماموس» با هدف ارايه تسهيلات به پژوهشگران قرآنی و سهولت دستيابی به مقالات قرآنی در حوزه مختلف علوم و معارف قرآن جهت بهره‌‌برداری علاقه‌مندان راه‌اندازی شده است.

ارايه‌ مقالاتی با موضوعات قرآنی و اسلامی، از جمله خدمات اين پايگاه اينترنتی به علاقه‌مندان و پژوهشگران دينی و قرآنی است.

مقالات ارائه شده
از جمله مقالاتی كه در اين پايگاه قرار گرفته است، مقالاتی با عنوان اتحاد ملی و انسجام اسلامی است كه به بررسی علل و عوامل اتحاد و انسجام، موانع و راهكارهای مبارزه با آن، مصاديق انسجام اسلامی و علل و عوامل اختلاف در جوامع اسلامی می‌پردازد

از جمله مقالاتی كه در اين پايگاه قرار گرفته است، مقالاتی با عنوان اتحاد ملی و انسجام اسلامی است كه به بررسی علل و عوامل اتحاد و انسجام، موانع و راهكارهای مبارزه با آن، مصاديق انسجام اسلامی و علل و عوامل اختلاف در جوامع اسلامی می‌پردازد.

اين مقالات كه بيش از 10 عنوان می‌رسد به ابعاد مختلف مسئله از ديدگاه قرآن پرداخته است.

از ديگر مقالات اين پايگاه می‌توان به زبان قرآن، ماهيت وحی، اصلاح‌طلب واقعی از ديدگاه قرآن، بصيرت و اهل بصيرت در آموزه‌های قرآنی، آزاررسانی از منظر قرآن، كاركردهای اجتماعی توحيد، شادی و سرور در قرآن، نقش خانواده در بهداشت روانی و علل و عوامل افسردگی و مانند آن اشاره كرد.

همچنين، اين پايگاه شامل كتاب‌هايی با موضوعات علوم و معارف قرآنی، فرهنگی، اجتماعی و سياسی است.

يادآور می‌شود، علاقه‌مندان می‌توانند از طريق نشانی اينترنتی www.samamos.com به اين پايگاه اينترنتی دسترسی پيدا كنند.
پايگاه اينترنتی سماموس را اينجا كليك كنيد!

دور بی‌پايان حوزه پژوهش‌های قرآنی

گروه خبرنگاران افتخاري / خلیل منصوری: وضعيت پژوهش‌های قرآنی در كشور به گونه‌ای است كه جدا از نيازهای اجتماعی انجام می‌شود و به مسايل اجتماعی و نظام زندگی مردم توجهی ندارد. بلاگر «سماموس» به نشانی http://khalil118.blogfa.com/ در مطلبی با عنوان «دور بی‌پايان حوزه پژوهش‌های قرآنی» به اين مسأله پرداخته است.


محاسبه و حساب‌رسی تنها به محاسبه نفس و تزكيه و خودسازی اختصاص ندارد، بلكه هر چيزی كه به نام پديده و امر وجودی شناخته می‌شود، بايد مورد بررسی و حساب‌رسی قرار گيرد تا كاستی‌های آن دانسته و علل و اسباب ايجاد و يا موانع تحقق كمالی آن شناخته شود. از اين رو، در هر مجموعه‌ای بخش‌هايی به عنوان نظارت و ارزيابی ايجاد می‌شود تا به آسيب‌شناسی هميشگی بپردازد.

آسيب‌شناسی حتی در حوزه امور اجتماعی و سياسی مطلوب است به گونه‌ای كه از سوی مجالس كشورها گروه‌های تحقيق و تفحص برای آسيب‌شناسی مسايل مربوط به يك حوزه مأمور می‌شوند. در آموزه‌های قرآنی مسأله به شكل امر به معروف و نهی از منكر و ساز و كارهای ديگر خود را در همه حوزه‌ها تحميل می‌كند و چيزی بيرون حوزه نظارت و ارزيابی و آسيب‌شناسی قرار نمی‌گيرد.

در حوزه پژوهش‌های قرآنی نيز نيازمند آسيب‌شناسی با نگاهی به وضعيت موجود و مطلوب انجام می‌شود تا ضمن شناخت وضعيت موجود، ظرفيت‌سنجی و نيازسنجی، عوامل و موانع باز دارنده به روشنی دانسته شود و برای درمان درد و راهكارهای برون رفت از آن تدبر و برنامه‌ريزی صورت پذيرد.

آسيب‌شناسی‌پژوهش‌های‌قرآنی‌موجود
در حوزه پژوهش‌های قرآنی نيز نيازمند آسيب‌شناسی با نگاهی به وضعيت موجود و مطلوب انجام می‌شود تا ضمن شناخت وضعيت موجود، ظرفيت‌سنجی و نيازسنجی، عوامل و موانع باز دارنده به روشنی دانسته شود و برای درمان درد و راهكارهای برون رفت از آن تدبر و برنامه‌ريزی صورت پذيرد.

با توجه به اين رويكرد نگاهی گذرا به حوزه پژوهش‌های قرآنی می‌شود تا آسيب‌ها و كاستی‌های اين حوزه دانسته شود و در صورت امكان پس از بيان توصيفی وضعيت موجود و تحليل علل و عوامل، توصيه و راهكارهای برون رفت از مشكل بيان شود.

وضعيت كنونی

با نگاهی به وضعيت موجود در حوزه پژوهش می‌توان به صراحت و روشنی گفت كه پژوهش‌های قرآنی، با بحران‌های چندی در حوزه‌های مختلف رو به روست. كارها و توليدات فرهنگی كه به عنوان بروندادهای پژوهشی از آن ياد می‌شود يا بازخوانی نوشته‌ها و تحقيقات گذشتگان است و يا گردآوری و تدوين مجدد در شكل و ساختار همراه با ادبيات نوين است. در هيچ از يك از بروندادهای اين حوزه نمی‌توان عنوانی را يافت كه با توجه به اهداف پژوهشی بايد، انجام شود.

به سخن ديگر، اهداف پژوهشی در حوزه قرآن می‌بايست با توجه به راهبردها و رويكردهای كلان و اساسی تعريف و تبيين شود كه قرآن خود برای خود تعريف كرده است. از آن جايی كه قرآن كتاب زندگی و هدايت است بايد پژوهش‌هايی كه در آن انجام می‌شود در راستای راهبرد و رويكرد كلان آن انجام گيرد. در حال حاضر بيشتر پژوهش‌ها با نگاه (شناخت برای شناخت) همانند (هنر برای هنر) انجام می‌شود. اگر ما سياست‌های حوزه‌های علميه كه تاكنون متكفل اساسی در پژوهش‌های قرآنی بوده است، در پيش و پس از انقلاب بررسی كنيم به اين مطلب می‌رسيم كه تفاوت در عملكرد حوزه به دو شكل دور مصرح و دور غير مصرح و مضمر بوده است.

پيش از انقلاب اسلامی سياست آموزشی حوزه‌ها بر اين پايه بنياد نهاده شده بود كه آموزش‌ها برای تربيت مدرس و يا مبلغ دين بوده است. شخصی كه وارد حوزه می‌شد اگر قابليت داشت آن اندازه تحصيل و تحقيق می‌كرد كه بتواند مدرس و در نهايت مجتهد و مرجع شود و اگر ناتوان بود به ميان مردم برای تبليغ می‌رفت. آموزش برای آموزش اصل در حوزه بود كه نمادی از دور مصرح است. اين نظام آموزشی هرگز نمی‌توانست در حوزه‌های مختلف علوم دينی تأثيرات مطلوبی به جا بگذارد. آموزش برای آموزش بروندادی جز اين نداشت كه شخص همان چيزهايی كه ديگران به او آموخته بودند با حواشی بيشتر به ديگری منتقل كند. اين گونه است كه هر ساله بر حواشی كتاب درسی افزوده می‌شد و گاه اين حواشی به اندازه‌ای بود كه خود به صورت كتاب مستقل چاپ و منتشر می‌شد. فارغ‌التحصيلان حوزوی حاشيه‌نويسان قهاری بودند و در پيچ آن به توانايی‌هايی دست يافته بودند كه می‌توانستند صدها جمله بيش از متن نوشته را حتی در حاشيه يك متن نويسند كه به شكل اشكال هندسی زيبا خودنمايی می‌كرد. اين گونه است كه متن از دست می‌رفت و حاشيه بر حاشيه افزوده می‌شد تا جايی كه برخی بيداردلان فرياد بر می‌آورند عليكم بالمتون لا بالحواشی؛ بر شماست كه به متن توجه داشته باشيد نه حواشی آن. نتيجه چنين وضعيتی جز تكرار پيش گفته‌ها با كمی تغييرات كم تأثير و يا بی‌تأثير و گاه گمراه كننده نبود.

اين مشكل در حوزه تفسير به شكل ديگر و حادتری كرد می‌كرد، زيرا حوزويان بر اين باور بودند كه روايات اهل بيت (ع) برای ايجاد نظامی كامل برای زندگی كفايت می‌كند و اگر كسی بخواهد خود مستقيم به سراغ قرآن برود گرفتار تفسير به رأی می‌شود كه جز گمراهی و شقاوت و بدبختی ثمری ندارد. بنابراين تفسير خود به طور كامل از دور خارج می‌شود و به جای آن اصول فقه يكه تاز ميدان می‌شود تا دست فقها را باز نگه دارد. تفسير قرآن نيز در مسأله و مشكل متن و حاشيه گرفتار بود و آن دسته از افراد كه با جان‌فشانی و ابراز علاقه به ساحت قرآن به آن حوزه وارد می‌شدند با بی مهری و قطع شهريه و يا كمك‌های مردمی مواجه و از اعتبار اجتهاد و مرجعيت می‌افتادند و اگر تلاشی می‌كردند نتيجه جز همان متن و حاشيه نبود كه تكرار يك بيماری در حوزه ديگر بود.

وضعيت‌موجودپژوهش‌های‌قرآنی
با نگاهی به وضعيت موجود در حوزه پژوهش می‌توان به صراحت و روشنی گفت كه پژوهش‌های قرآنی، با بحران‌های چندی در حوزه‌های مختلف رو به روست. كارها و توليدات فرهنگی كه به عنوان بروندادهای پژوهشی از آن ياد می‌شود يا بازخوانی نوشته‌ها و تحقيقات گذشتگان است و يا گردآوری و تدوين مجدد در شكل و ساختار همراه با ادبيات نوين است.

پس از انقلاب اسلامی سياست راهبردی حوزه در بخش آموزش با كمی تغيير مواجه شد. حضور حوزويان در راس نظام و بخش‌های كليدی موجب شد تا انديشه‌ای هم‌چون انديشه ايجاد آغازين دانشگاه به سراغ حوزويان و راهبران آن بيايد و آن اين بود كه می‌بايست كادرسازی و تأمين منابع انسانی بخش كليدی نظام را در دست گيرند. از اين رو آموزش گرايش شديدی به تخصصی شدن درحوزه‌هايی گرفت كه بخش منابع انسانی را تأمين می‌كرد. آموزش قضات نخستين اقدام دستگاه آموزشی حوزه بود كه نتيجه آن روحانيونی بود كه می‌بايست در مسند قضاوت می‌نشستند. بعدها بخش‌های ديگر نيز به اين افزوده شد. با اين تفاوت كه مسأله در اساس تغييری نكرده بود. آموزش برای آموزش هنوز اصل در حوزه بود و تنها بخشی كه می‌توان به آن بخش دانشگاهی حوزه نام گذاشت برای كادرسازی به ميدان آمد. از آن جايی كه دانشگاه به مبلغان ماهر و خوبی نياز داشت تا مباحث عقيدتی را به خوبی القا كند بخش تخصصی تبليغ با رويكردی اين چنين در عمل پديد آمد هر چند كه ممكن است گفته شود اهداف ديگری در نظر بوده است. اين بخش نيز به نظر می رسد كه نگاهی كاركردگرايانه دارد و تنها برای تامين منابع بخش ديگر از نظام پديد آمده است.

بخش ديگری كه به تازگی پديد آمده است رهايی از مهجوريت قرآن از حوزه‌های علميه شيعی بود. با اين رويكرد كه بتوانند دوباره قرآن را به متن زندگی باز گردانند. اما كدام بخش را ؟

در آموزش‌های كنونی رويكرد كاركردگرايانه آن به خوبی مشخص است. آموزش كسانی كه بتوانند در دانشگاه و مراكز آموزشی دولتی به آموزش بپردازند. اين گونه است كه باز مسأله پيشين خودنمايی می كند و به شكل ديگر آموزش برای آموزش هدف قرار می‌گيرد.

اين‌ها بخش‌هايی است كه حوزه قرآن و حوزه های علميه در وضعيت كنونی با آن درگير هستند.

مشكل كجاست

به نظر می‌رسد كه مشكل در فهم جايگاه و ارزش و اعتبار قرآن در حوزه زندگی بشر است. بر خلاف آن چه قرآن برای خود تبيين می‌كند حوزه و يا ديگر كسانی كه در حوزه آموزش علوم دينی (از جمله قرآن) هستند، نظر ديگری نسبت به جايگاه قرآن دارد هر چند كه اين را به زبان نمی آورد ولی در عمل نشان می‌دهد.

اصولا رويكرد حوزه‌های علميه به علوم دينی و حتی فقه رويكردی خلاف و نادرست است. در تمام آموزش‌ها و خروجی‌ها حتی در فقه زندگی به معنا و مفهوم محدود و خاص مراد است. در تحليلی كه شهيد محمدباقر صدر از وضعيت فقه (كه همين مسأله در قرآن و تفاسير قرآنی نيز مطرح است) می‌دهد به اين نكته مهم اشاره می‌كند كه رويكرد كلان فقه به فقه فردی و نه اجتماعی است. از اين رو فتاوا رنگ و روی احتياط به خود می‌گيرد كه قابليت اجرايی ندارد؛ زيرا نظام نيازمند قانون است و قانون نيازمند صراحت قانونی است كه با حوزه احتياط نمی تواند جمع شود. با انديشه و رويكرد فقه فردی نمی‌توان جامعه را اداره كرد و برای مسايل و مشكلات آن راهكارهايی فقهی ارايه داد.

مشكل‌های‌پيش‌رودروضعيت‌پژوهش‌های‌قرآنی‌كشور
اصولا رويكرد حوزه‌های علميه به علوم دينی و حتی فقه رويكردی خلاف و نادرست است. در تمام آموزش‌ها و خروجی‌ها حتی در فقه زندگی به معنا و مفهوم محدود و خاص مراد است. در تحليلی كه شهيد محمدباقر صدر از وضعيت فقه (كه همين مسأله در قرآن و تفاسير قرآنی نيز مطرح است) می‌دهد به اين نكته مهم اشاره می‌كند كه رويكرد كلان فقه به فقه فردی و نه اجتماعی است. از اين رو فتاوا رنگ و روی احتياط به خود می‌گيرد كه قابليت اجرايی ندارد...

تغيير در رويكردها در حوزه آموزش و پژوهش از اين رو ضروری است كه قرآن برای خود كاركرديی در همه حوزه‌های حتی نظام اجتماعی و سياسی تعريف می‌كند از اين رو می‌بايست با اين رويكرد به حوزه آموزش و پژوهش قرآنی رفت.

مشكل آن است كه آموزش در حوزه‌های دينی همراه با رويكرد ورود متن و بازتاب‌های آن به زندگی مردم و جامعه نيست. بسياری از تحقيقات و پژوهش‌هايی كه انجام می‌شود با توجه به نوع آموزش و سياست‌های آموزشی، پژوهش‌هايی است كه به شكلی بازتاب همان انديشه آموزش برای آموزش است. پژوهش‌گر حوزه قرآنی می‌كوشد تا به علوم قرآنی توجه كند و آن را بشناسد و برای آن بخش تحقيق و پژوهش داشته باشد. بازخوانی ميراث قرن هفتم سيوطی و يا قرن دهم و باز نگارش و باز و باز تنها همان حواشی‌ای است كه بر متن نگاشته می‌شود تا متن خود گم شود.

می‌گويند برای از ميان در كردن موضوع از متن زندگی می‌بايست آن را مورد توجه قرار داد با اين نگاه كه به مسايل جانبی آن اهتمام ورزيد. اگر گلی هدف باشد بايد آن اندازه آب نما و طرح‌های رنگارنگ در كنار اين گل قرار داد كه گل خود محو شود و به جای متن حاشيه ديده شود. در نمايشگاه قرآن اين را می‌توان به خوبی لمس كرد. اين گونه است كه متن هست ولی در ميان حاشيه‌ها گم می‌شود و آن كه اصل است به فرع و آن كه متن است به حاشيه تغيير شكل و ماهيت می‌دهد.

پژوهش در حوزه علوم قرآنی خوب است ولی اگر اين پژوهش بر متن چيره شود آن كه آيا زدودن مهجوريت قرآن است يا افزايش مهجوريت در ميان تزيين‌هايی حاشيه‌ای.

آموزش‌های كنونی با مشكل جدی ديگری مواجه است. آموزش در حوزه‌های علميه به گونه‌ای است كه پژوهش در آن يا اصلا" حضور ندارد و يا برای رفع مسئوليت است. پژوهش‌های صورت گرفته كه آن اندازه در بوق و كرنا می‌شود پژوهش‌های سست و ناكارآمدی حتی در همان حوزه پژوهش برای پژوهش است. شايد آفت مدرك‌گرايی دامن‌گير بسياری از اين پژوهش‌گرهای حوزوی از جمله حوزويان قرآنی شده باشد. اين افزون بر درد بی درمان گم شدن هدف از پژوهش در همه صحنه‌های پژوهش‌های انسانی است.

مشكل اساسی ديگری كه می‌توان در حوزه پژوهش‌های قرآنی برشمرد عدم تغيير در زوايه ديد در حوزه برنامه‌ريزی آموزشی و پژوهشی است. در همه برنامه‌ريزی‌های آموزشی و پژوهشی قرآن به عنوان موضوع ای از موضوعات آموزشی و تحقيقاتی است نه موضوع برای رجوع به عنوان كتاب هدايت و راهنمای زندگی بشر.

از اين روست كه هيچ خروجی متناسب با كاركردهای قرآنی در حوزه آموزش و پژوهش وجود ندارد و آن چه برای قرآن نگاشته می‌شود همانند قرار دادن متن در حاشيه است.

چه بايد كرد؟

به نظر می‌رسد كه مهم‌ترين عامل در حوزه علوم دينی به ويژه فقه پژوهی و قرآن پژوهی قرار گرفتن فقه و قرآن به عنوان موضوع و هدف است؛ در حالی كه فقه و قرآن خود ابزاری برای امر مهم ديگری است كه آن بهره‌مندی از آموزه‌های فقهی و قرآنی در زندگی بشر در همه ابعاد و زوايا و بخش‌هاست. اگر اين زوايه ديد تغيير نكند همواره ما با دور مصرح و يا غير مصرح پيشين مواجه ايم و قرآن نه تنها از زندگی بيرون می‌رود و تنها به شكل نمادين و نمايشی و نمايشگاهی باقی می‌ماند بلكه همانند فقه كاركرد خود را از دست می‌دهد و به حاشيه رانده می‌شود. (البته تلاش‌های افرادی چون امام خمينی و شهيد صدر و مانند ايشان حوزه فقه را دست كم تا اندازه از اين وضعيت بيرون آورد)

بنابراين می‌بايست در نگاه خود به قرآن و اهداف نزول آن تجديدنظر كنيم.

چه بايدكرد؟
به نظر می‌رسد كه مهم‌ترين عامل در حوزه علوم دينی به ويژه فقه پژوهی و قرآن پژوهی قرار گرفتن فقه و قرآن به عنوان موضوع و هدف است؛ در حالی كه فقه و قرآن خود ابزاری برای امر مهم ديگری است كه آن بهره‌مندی از آموزه‌های فقهی و قرآنی در زندگی بشر در همه ابعاد و زوايا و بخش‌هاست...

با تغيير در اين مسأله ممكن است كه نظام آموزشی و پژوهشی ما تغيير كند و آموزش برای اين انجام شود كه قرآن در متن زندگی مردم حضور جدی داشته باشد و در تمام برنامه‌ريزی و دست‌يابی به درمان و راهكار مودر توجه قرار گيرد.

اگر اين مسأله حل شود و نظام آموزشی با نگاه جديد برنامه‌های خود را بازنويسی كند گام ديگری نياز است و آن توجه به پژوهش در هنگام آموزش است كه حوزه‌های علميه در حال حاضر فاقد آن است و اگر نباشد محسوس و ملموس نيست.

گام ديگر آن پژوهش‌هايی كه انجام می‌شود با توجه به مسأله باشد. مراد از مسأله در اين جا همان چيزی است كه شهيد مطهری از آن به نام درد ياد می‌كند. پژوهش قرآنی اگر بخواهد مفيد و كاربردی باشد می‌بايست هم پژوهشگر آن دارای مسأله باشد و هم موضوع پژوهشی دردی از دردهای اشخاص و يا جامعه و يا نظام كشوری و يا جهانی باشد.

مطهری انسان را به كسی تعريف می‌كند كه صاحب درد باشد و مسأله خود و ديگران را درك كند و احساس آن را در خود بيابد. آن گاه است كه خود برای دردی كه در خود می‌يابد اقدام می‌كند.

بنابراين دردشناس بودن محقق و نيز در جست و جوی درمان رفتن، همانی است كه از آن به مسأله ياد می‌شود. در پژوهش‌های كنونی مسأله، مسأله نيست بلكه موضوعی برای تحقيق و پژوهش است كه می‌بايست انجام شود.

جامعه به اصطلاح قرآنی امروز...
رويكرد پژوهش برای پژوهش و يا آموزش در مقطع دكترا بزرگ‌ترين آسيب را به جامعه وارد می‌سازد، فرصت‌ها و هزينه‌هايی كه از دست می‌رود و دردهايی كه بی درمان می‌ماند و قرآنی كه هم‌چنان مهجوريت خويش را در جامعه به اصطلاح قرآنی دارد...

تحقيقات و پژوهش‌های كنونی حتی در مقاطع عالی چون دكترا موضوع هستند نه مسأله. از اين رو ست كه از خصصيه دكترين برخوردار نيستند و صاحب نظريه در جست و جو حل مسأله و دردی از دردهای خود و اجتماع بر نيامده است. رويكرد پژوهش برای پژوهش و يا آموزش در مقطع دكترا بزرگ‌ترين آسيب را به جامعه وارد می‌سازد. فرصت‌ها و هزينه‌هايی كه از دست می‌رود و دردهايی كه بی درمان می‌ماند و قرآنی كه هم‌چنان مهجوريت خويش را در جامعه به اصطلاح قرآنی دارد.

اميرمؤمنان (ع) می‌فرمايد كه قرآن صامت و ساكت است پس از او بازجويی كنيد و به نطقش آوريد. استنطاق به معنای به نطق در آوردن اين گونه است كه با مسأله و درد به سراغ قرآن رفته و از وی راهكار دردهای اجتماعی و فردی خويش را بجوييم اين گونه است كه قرآن به مقام و جايگاه اصلی خويش باز می‌گردد و نقش هدايتی خويش را ايفا می‌كند و مهجوريت معنا و مفهوم خود را از دست می‌دهد. پژوهش‌های قرآنی می‌بايست با شناخت درد و برای درمان درد باشد. پژوهش‌گر می‌بايست با مسأله به سراغ قرآن برود و او را به نطق آورد و رهكارهايی هدايتی آن را بشناسد و به جامعه و مردم ارايه دهد.

اين‌ها نمونه‌های كوچك از دردی بزرگ است كه بخش‌های ديگر آن به علل ناگفته مانده است.

موجودات فرازمینی و فرا انسانی
بی گمان خداوند غیر از موجودات و آفریده هایی که می شناسیم آفریده هایی دیگر نیز دارد که ما هیچ گونه شناختی از آن ها نداریم و تنها به علم اجمالی به نص قرآنی می دانیم که موجودات و آفریده های دیگری نیز وجود دارد. این شناخت ما از هستی و موجودات آن که دو شکل دیدنی ها و شنیدنی ها تحقق یافته است امکان آن را بخشیده تا به دانشی درباره موجوداتی دست یابیم که آنان را موجودات فرا زمینی و یا فرا انسانی می نامیم. البته موجودات فرازمینی می تواند فرا آسمانی و یا فرا مادی باشد. این فرامادی نیز می تواند موجودات با عناصر مادی لطیف و یا غیر لطیف پدید آمده باشند.
ما با برخی از این موجودات به شکل افسانه ای و باورهای اسطوره و یا اطلاعاتی که از شهود برخی از انسان های برتر با ویژگی های خاص و یا از آموزه های وحیانی از راه پیام های پیامبران و نقل آنان به دست آورده ایم ، آشنا هستیم و اطلاعاتی جسته و گریخته از آنان داریم. از آن جمله می توان به جن و پری اشاره کرد. پری یا همان فرشتگان هر چند که به نظر می رسد که از یک نوع باشند ولی با توجه به آموزه های قرآنی می توان آن ها را به انواع و اقسام مختلفی دسته بندی کرد که توضیح آن در ادامه مطلب می آید. جن و یا دیوان نیز به نظر می رسد که از یک نوع باشند و چنان که قرآن بیان می دارد آنان همانند انسان ها موجوداتی زمینی هستند و از عناصر مادی همانند عناصری که در انسان به کار رفته پدید آمده و خلق شده اند. با این تفاوت که جنیان از عنصر لطیف تر که در آیات قرآن از آن به مارج من النار تعبیر می شود پدید آمده اند. به زبان امروزی آنان از انرژی ایجاد شده اند و ماده اصلی و اولیه آنان را انرژی تشکیل می دهد. تعبیر از آتش در آیات قرآنی همانند تعبیر خلقت و آفرینش انسان از خاک و گل تعبیری ساده است که امکان دریافت عناصر تشکیل دهنده برای همگان را فراهم می آورد. به خوبی روشن است که انسان واقعا گل و خاک نیست بلکه عناصری که از آن پدید آمده است همان عناصری موجود در خاک و گل است. هم چنین جنیان همانند بشر از همین ماده عنصری زمینی تشکیل شده اند و از لطافت بیش تری برخوردارند. از این رو آنان می توانند انسان زمخت بر آمده از عنصر گل و خاک را ببینند ولی انسان ناتوان از دیدن انرژی با چشم غیر مسلح است؛ ولی همان گونه که انسان توانست با ابزارهای خاص عناصر ناپیدا و ناهویدای زمینی را ببیند و حتی آن را تحت مهار وکنترل خویش در آورد می تواند در آینده با ابزارهای خاصی جنیان را مشاهده کند و رویت نماید.
جنیان همانند بشر موجوداتی با عقل و تفکر هستند. برخی بر این باورند که آنان هوشیارتر و عاقل تر از بشر می باشند. از این روست که در ضرب المثل های عامیانه گفته می شود که این مطلب به عقل جن هم نمی رسید که بیانگر بلندای فکر و نظری است که ارایه شده است. اما با توجه به مقام عظمای انسان و کرامت وی بر همه موجودات از جن و فرشتگان می توان دریافت که عقل انسانی فراتر و برتر از عقل جنی است . از این رو برخی از فلاسفه اسلامی بر این باورند که آنان در مرحله عقل ابتدایی یعنی خیال و وهم نشسته اند و توانایی ایشان از این مرحله فراتر نمی رود. در مساله تکلیف که بر جنیان و انسان ها واجب است و آنان همانند انسان ها موجوداتی مکلف و مختار می باشند، نیازی نیست که عقل تام و تمامی هم چون انسان داشته باشند بلکه درجه ای از عقل و سطح از آن برای وجوب تکلیف کفایت می کند.
دانش امروزی نشان داده است که انسان که از عنصر خاک است می تواند از عقل و هوش خویش بهره بردارد و آن را در راستای تکامل خویش و بهره گیری از عناصر طبیعت و آبادانی زمین و زمان به خوبی استفاده کند. جنیان که آنان از انرژی ساخته و پرداخته شده اند همانند رایانه های امروزی هستند که از هوش و ذکاوت خاصی برخوردار می باشند. از این روست که سرعت انتقال داده ها و حتی حرکتی در جنیان بسیار بالاست و آنان به بیرون از جو و فضا سفر کرده و مطالبی را دریافت می کنند ولی این بدان معنا نیست که آنان تیزهوش تر و عاقل تر از انسان هستند.
به هر حال جنیان همانند انسان ها از موجودات زمینی به شمار می آیند و نمی توانند از فضای زمین بیرون روند و در صورت خروج با انرژی که از سوی شهاب سنگ ها و جاذبه ها وعوامل دیگری که از آن ها ساطع می شود مورد تهدید قرار گرفته و ممکن است جان خویش را از دست دهند.
اما فرشتگان که از دیگر موجودات هستی هستند. با توجه به برخی از آیات که آنان را متنوع دانسته و حتی اسامی و نام های متعددی بر آنان گذاشته می بایست بیش از یک نوع باشند. برخلاف تصور ما آنان دارای انواع متعدد و از عناصر مختلفی خلقت و آفرینش یافته اند. برخی از آنان در حوزه آفرینش و خلقت قرار می گیرند و برخی دیگر در حوزه امری می مانند و به شکل خلقی در نمی آیند.
به نظر می رسد که فرشتگان می توانند از عناصر مادی مانند عنصر نور آفریده شوند. این فرشتگان در عالم آسمان و بیرون از جو می توانند حرکت کرده و زندگی کنند. از این رو می توانند به زمین آمده و به آسمان بازگردند. اینان از عنصر عقل بیش تری برخوردار می باشند و از این رو برخی از فلاسفه ای اسلامی فرشتگان را از عالم عقل دانسته اند.
فرشتگانی که با عنصر نور آفریده شده اند موجوداتی بسیار لطیف تر از جنیان هستند و از این رو جنیان نیز ممکن است آنان را نبینند ولی این بدان مفهوم نیست که آنان با ابزارهای خاص نتوانند فرشتگان را مشاهده نکنند؛ زیرا جنیان نیز می توانند از ابزارهای خاصی بهره گیرند که خود آن را می سازند. تفاوت میان انسان و جنیان از یک سو و فرشتگان از سوی دیگر در آن است که فرشتگان موجوداتی مختار نیست. از این رو تکلیف به مفهومی که در انسان و جنیان گفته شده است در باره آنان معنا و مفهومی ندارد. بنابراین آنان مکلف نیستند و به بهشت و دوزخ نمی روند تا پاداش اعمال نیک و بد خود را ببینند.
البته به نظر می رسد که برخی از آیات و روایات میان برخی از فرشتگان زمینی و آسمانی با برخی دیگر تفاوت هایی را مطرح می سازد. اگر داستان فطرس و یا برخی دیگر از فرشتگان را افسانه های اسرائیلی بر نشمریم می توان گفت که ممکن و محتمل است که آنانی که فرشته زمینی و یا در مرتبه ای فروتر اسمان هستند دچار اشتباه و یا ترک اولی شوند و مجبور به زیست در زمین گردند. این معنا اگر درست باشد می بایست فرشتگانی که در سطحی برتر از جنیان قرار گرفته اند واز عنصر نور ساخته شده اند فرشتگانی دانست که امکان ترک اولی در آنان می رود و مجازات خاصی را متحمل می شوند. اما از آن جایی که قرآن فرشتگان راموجوداتی کاملا مطیع دانسته که هر گز از عبادت و عبودیت دست بر نمی دارند و همواره در آن چه بدان امر می شوند اطاعت می کنند می بایست این دسته از روایات را روایات اسرائیلی و افسانه ای بر شمرد.
به هر حال به نظر می رسد که فرشتگان دارای انواع و اقسامی هستند که خداوند از این تنوع و تعدد به تنوع در بال ها و جناح ها یاد کرده است. افزون بر این که برخی را از فرشتگان عالین و کروبین بر شمرده است و در مساله وسوسه آدم از سوی ابلیس به این نوع ها اشاره نموده است.
بنابر این موجودات را می توان در آسمان ها جست که موجوداتی مادی ولی از عنصر نور می باشند و موجوداتی که از حوزه ماده و آسمان و زمین بیرون می باشند و در حوزه عوالم امری قرار می گیرند واز عوالم خلقی بیرون می آیند که می توان از آن ها به فرشتگان کروبین و یا عالین یاد کرد.
در هفت زمینی که در عالم ماده وجود دارد و در هفت آسمانی که در هستی قرار دارد می توان این معنا را به دست آورد که دست کم شماری زمین با خصوصیات کامل زمینی که در آن به سر می بریم و نیز آسمان هایی هفت گانه ای را شناسایی کرد که موجوداتی دیگری وجود دارند که دست کم از جنس فرشتگان که خود دارای انواع متعددی هستند.
بنابراین دور از انتظار نخواهد بود که در کیهان و کهشکان های متعددی که در جهان مادی وجود دارد منظومه های شمسی نباشد که با زمین های همانند زمین وجود داشته باشد. در آن زمین ها و آسمان ها موجوداتی هستند که دست کم از عنصر مادی خلق شده اند. این همان آفریده هایی خواهد بود که قرآن می گوید که ما را مخلوقاتی است که شما نمی دانید. این عدم دانستن به دو شکل عدم شناخت شهودی و نقلی است. به این معنا که موجوداتی وجود داردکه ما از همه آن ها به فرشته تعبیر می کنیم .
موجودات فرازمینی و فرا انسانی
بی گمان خداوند غیر از موجودات و آفریده هایی که می شناسیم آفریده هایی دیگر نیز دارد که ما هیچ گونه شناختی از آن ها نداریم و تنها به علم اجمالی به نص قرآنی می دانیم که موجودات و آفریده های دیگری نیز وجود دارد. این شناخت ما از هستی و موجودات آن که دو شکل دیدنی ها و شنیدنی ها تحقق یافته است امکان آن را بخشیده تا به دانشی درباره موجوداتی دست یابیم که آنان را موجودات فرا زمینی و یا فرا انسانی می نامیم. البته موجودات فرازمینی می تواند فرا آسمانی و یا فرا مادی باشد. این فرامادی نیز می تواند موجودات با عناصر مادی لطیف و یا غیر لطیف پدید آمده باشند.
ما با برخی از این موجودات به شکل افسانه ای و باورهای اسطوره و یا اطلاعاتی که از شهود برخی از انسان های برتر با ویژگی های خاص و یا از آموزه های وحیانی از راه پیام های پیامبران و نقل آنان به دست آورده ایم ، آشنا هستیم و اطلاعاتی جسته و گریخته از آنان داریم. از آن جمله می توان به جن و پری اشاره کرد. پری یا همان فرشتگان هر چند که به نظر می رسد که از یک نوع باشند ولی با توجه به آموزه های قرآنی می توان آن ها را به انواع و اقسام مختلفی دسته بندی کرد که توضیح آن در ادامه مطلب می آید. جن و یا دیوان نیز به نظر می رسد که از یک نوع باشند و چنان که قرآن بیان می دارد آنان همانند انسان ها موجوداتی زمینی هستند و از عناصر مادی همانند عناصری که در انسان به کار رفته پدید آمده و خلق شده اند. با این تفاوت که جنیان از عنصر لطیف تر که در آیات قرآن از آن به مارج من النار تعبیر می شود پدید آمده اند. به زبان امروزی آنان از انرژی ایجاد شده اند و ماده اصلی و اولیه آنان را انرژی تشکیل می دهد. تعبیر از آتش در آیات قرآنی همانند تعبیر خلقت و آفرینش انسان از خاک و گل تعبیری ساده است که امکان دریافت عناصر تشکیل دهنده برای همگان را فراهم می آورد. به خوبی روشن است که انسان واقعا گل و خاک نیست بلکه عناصری که از آن پدید آمده است همان عناصری موجود در خاک و گل است. هم چنین جنیان همانند بشر از همین ماده عنصری زمینی تشکیل شده اند و از لطافت بیش تری برخوردارند. از این رو آنان می توانند انسان زمخت بر آمده از عنصر گل و خاک را ببینند ولی انسان ناتوان از دیدن انرژی با چشم غیر مسلح است؛ ولی همان گونه که انسان توانست با ابزارهای خاص عناصر ناپیدا و ناهویدای زمینی را ببیند و حتی آن را تحت مهار وکنترل خویش در آورد می تواند در آینده با ابزارهای خاصی جنیان را مشاهده کند و رویت نماید.
جنیان همانند بشر موجوداتی با عقل و تفکر هستند. برخی بر این باورند که آنان هوشیارتر و عاقل تر از بشر می باشند. از این روست که در ضرب المثل های عامیانه گفته می شود که این مطلب به عقل جن هم نمی رسید که بیانگر بلندای فکر و نظری است که ارایه شده است. اما با توجه به مقام عظمای انسان و کرامت وی بر همه موجودات از جن و فرشتگان می توان دریافت که عقل انسانی فراتر و برتر از عقل جنی است . از این رو برخی از فلاسفه اسلامی بر این باورند که آنان در مرحله عقل ابتدایی یعنی خیال و وهم نشسته اند و توانایی ایشان از این مرحله فراتر نمی رود. در مساله تکلیف که بر جنیان و انسان ها واجب است و آنان همانند انسان ها موجوداتی مکلف و مختار می باشند، نیازی نیست که عقل تام و تمامی هم چون انسان داشته باشند بلکه درجه ای از عقل و سطح از آن برای وجوب تکلیف کفایت می کند.
دانش امروزی نشان داده است که انسان که از عنصر خاک است می تواند از عقل و هوش خویش بهره بردارد و آن را در راستای تکامل خویش و بهره گیری از عناصر طبیعت و آبادانی زمین و زمان به خوبی استفاده کند. جنیان که آنان از انرژی ساخته و پرداخته شده اند همانند رایانه های امروزی هستند که از هوش و ذکاوت خاصی برخوردار می باشند. از این روست که سرعت انتقال داده ها و حتی حرکتی در جنیان بسیار بالاست و آنان به بیرون از جو و فضا سفر کرده و مطالبی را دریافت می کنند ولی این بدان معنا نیست که آنان تیزهوش تر و عاقل تر از انسان هستند.
به هر حال جنیان همانند انسان ها از موجودات زمینی به شمار می آیند و نمی توانند از فضای زمین بیرون روند و در صورت خروج با انرژی که از سوی شهاب سنگ ها و جاذبه ها وعوامل دیگری که از آن ها ساطع می شود مورد تهدید قرار گرفته و ممکن است جان خویش را از دست دهند.
اما فرشتگان که از دیگر موجودات هستی هستند. با توجه به برخی از آیات که آنان را متنوع دانسته و حتی اسامی و نام های متعددی بر آنان گذاشته می بایست بیش از یک نوع باشند. برخلاف تصور ما آنان دارای انواع متعدد و از عناصر مختلفی خلقت و آفرینش یافته اند. برخی از آنان در حوزه آفرینش و خلقت قرار می گیرند و برخی دیگر در حوزه امری می مانند و به شکل خلقی در نمی آیند.
به نظر می رسد که فرشتگان می توانند از عناصر مادی مانند عنصر نور آفریده شوند. این فرشتگان در عالم آسمان و بیرون از جو می توانند حرکت کرده و زندگی کنند. از این رو می توانند به زمین آمده و به آسمان بازگردند. اینان از عنصر عقل بیش تری برخوردار می باشند و از این رو برخی از فلاسفه ای اسلامی فرشتگان را از عالم عقل دانسته اند.
فرشتگانی که با عنصر نور آفریده شده اند موجوداتی بسیار لطیف تر از جنیان هستند و از این رو جنیان نیز ممکن است آنان را نبینند ولی این بدان مفهوم نیست که آنان با ابزارهای خاص نتوانند فرشتگان را مشاهده نکنند؛ زیرا جنیان نیز می توانند از ابزارهای خاصی بهره گیرند که خود آن را می سازند. تفاوت میان انسان و جنیان از یک سو و فرشتگان از سوی دیگر در آن است که فرشتگان موجوداتی مختار نیست. از این رو تکلیف به مفهومی که در انسان و جنیان گفته شده است در باره آنان معنا و مفهومی ندارد. بنابراین آنان مکلف نیستند و به بهشت و دوزخ نمی روند تا پاداش اعمال نیک و بد خود را ببینند.
البته به نظر می رسد که برخی از آیات و روایات میان برخی از فرشتگان زمینی و آسمانی با برخی دیگر تفاوت هایی را مطرح می سازد. اگر داستان فطرس و یا برخی دیگر از فرشتگان را افسانه های اسرائیلی بر نشمریم می توان گفت که ممکن و محتمل است که آنانی که فرشته زمینی و یا در مرتبه ای فروتر اسمان هستند دچار اشتباه و یا ترک اولی شوند و مجبور به زیست در زمین گردند. این معنا اگر درست باشد می بایست فرشتگانی که در سطحی برتر از جنیان قرار گرفته اند واز عنصر نور ساخته شده اند فرشتگانی دانست که امکان ترک اولی در آنان می رود و مجازات خاصی را متحمل می شوند. اما از آن جایی که قرآن فرشتگان راموجوداتی کاملا مطیع دانسته که هر گز از عبادت و عبودیت دست بر نمی دارند و همواره در آن چه بدان امر می شوند اطاعت می کنند می بایست این دسته از روایات را روایات اسرائیلی و افسانه ای بر شمرد.
به هر حال به نظر می رسد که فرشتگان دارای انواع و اقسامی هستند که خداوند از این تنوع و تعدد به تنوع در بال ها و جناح ها یاد کرده است. افزون بر این که برخی را از فرشتگان عالین و کروبین بر شمرده است و در مساله وسوسه آدم از سوی ابلیس به این نوع ها اشاره نموده است.
بنابر این موجودات را می توان در آسمان ها جست که موجوداتی مادی ولی از عنصر نور می باشند و موجوداتی که از حوزه ماده و آسمان و زمین بیرون می باشند و در حوزه عوالم امری قرار می گیرند واز عوالم خلقی بیرون می آیند که می توان از آن ها به فرشتگان کروبین و یا عالین یاد کرد.
در هفت زمینی که در عالم ماده وجود دارد و در هفت آسمانی که در هستی قرار دارد می توان این معنا را به دست آورد که دست کم شماری زمین با خصوصیات کامل زمینی که در آن به سر می بریم و نیز آسمان هایی هفت گانه ای را شناسایی کرد که موجوداتی دیگری وجود دارند که دست کم از جنس فرشتگان که خود دارای انواع متعددی هستند.
بنابراین دور از انتظار نخواهد بود که در کیهان و کهشکان های متعددی که در جهان مادی وجود دارد منظومه های شمسی نباشد که با زمین های همانند زمین وجود داشته باشد. در آن زمین ها و آسمان ها موجوداتی هستند که دست کم از عنصر مادی خلق شده اند. این همان آفریده هایی خواهد بود که قرآن می گوید که ما را مخلوقاتی است که شما نمی دانید. این عدم دانستن به دو شکل عدم شناخت شهودی و نقلی است. به این معنا که موجوداتی وجود داردکه ما از همه آن ها به فرشته تعبیر می کنیم .